چکیده:
مکتب ایماژیسم، یکی از مکاتب ادبی است که در ادب فارسی هم ظهور قابلتوجهی دارد. تاکنون پژوهشگران علاوه بر ادب معاصر فارسی، در شعر سبک هندی نیز نمودهایی از ایماژیسم فارسی ارائه کردهاند. ما در این پژوهش به همانندیهای موجود میان شعر خاقانی و مکتب ایماژیسم اشاره میکنیم؛ یعنی مجموعه مؤلفههایی که باعث میشود شعر خاقانی بهعنوان یک شاعر ایماژیست موردتوجه قرارگیرد و باتوجهبه بنیادیترین اصل شعر ایماژیستی، یعنی تصویر بهمثابۀ رنگ اصلی شعر، شعر خاقانی را بررسی میکنیم و نشان میدهیم که در میان تمام امکانات شعری، دغدغۀ اصلی خاقانی، همانند ایماژیستها، تصویر (ایماژ) است. او اغلب امکانات شعری خود را درجهت آفرینش تصویر بهکارمیگیرد و با شگردهای متنوع تصویرگری، تصویر را به مثابۀ رنگ اصلی شعر خود قرارمیدهد. ضمن اینکه برخی از اشکالات عمدة شعر ایماژیستی مانند نبود عاطفة انسانی و عدمامکان سرایش شعر بلند و روایی، در شعر خاقانی وجود ندارد. باتوجهبه این ویژگیها، میتوان شعر خاقانی را بهعنوان نمونة پیشتاز و برتر شعر ایماژیستی در ادب کلاسیک فارسی معرفی کرد.
خلاصه ماشینی:
ما در این پژوهش به همانندیهای موجود میان شعر خاقانی و مکتب ایماژیسم اشاره میکنیم ؛ یعنی مجموعه مؤلفه هایی که باعث میشود شعر خاقانی به عنوان یک شاعر ایماژیست موردتوجه قرارگیرد و باتوجه به بنیادیترین اصل شعر ایماژیستی، یعنی تصویر به مثابۀ رنگ اصلی شعر، شعر خاقانی را بررسی میکنیم و نشان میدهیم که در میان تمام امکانات شعری، دغدغۀ اصلی خاقانی ، همانند ایماژیست ها، تصویر (ایماژ) است .
خلاصه کردن تصاویر: یکی دیگر از شگردهای تصویرگری خاقانی بدین گونه است که ابتدا تصویر را به صورت تشبیه میآورد و سپس در همان بیت ، آن را به استعاره تبدیل میکند: نیشتر ماه نـــو و خـــون شفق و طشت فلک طشت و خون را به هم از نیشتر آمیخته اند (همان : ١١٨) کعبه شمع و روشنان پروانه و گیتـــی لگــن بــر لگن پروانه را بین مست جــولان آمده (همان : ٣٧١) این شگرد بسامد فراوانی در اشعار خاقانی دارد و از مختصات سبکی او در تصویرسازی است .
ما در این بحث با تکیۀ بیشتر بر اصلیترین شاخصِ همانندی بین شعر خاقانی و ایماژیسم ، یعنی «تصویر به مثابۀ رنگ اصلی شعر»، نشان دادیم که خاقانی درست مانند شاعری ایماژیستی، تمام دغدغۀ خود را برای ساخت تصویر (ایماژ) صرف میکند و همۀ امکانات شعری را درجهت تصویرگری خود به کارمیگیرد.