چکیده:
یکی از زیرشاخههای مباحث مهدوی، بحث نشانههای ظهور است. در کنار عبارت نشانههای ظهور، عبارت نشانههای قیام نیز مطرح شده است. واژه «علائم الظهور» در زبان عربی و «نشانههای ظهور» در زبان فارسی، در پژوهشها و تحقیقات مهدوی فراوان بهکار رفته است و برخی محققان با قطعی دانستن ورود این عبارت در معارف مهدوی، به بحث درباره این موضوع پرداختهاند؛ اما با بررسی آموزههای مهدوی روشن میشود که این عبارت نهتنها در روایات، بلکه در بیان دانشمندان همعصر پیشوایان معصوم علیهم السّلام نیز بهکار برده نشده است. در نتیجه برخی محققان در بهکارگیری این واژه تردید کردهاند. این تحقیق بر آن است ضمن بیان تفاوتهای میان واژه قیام و ظهور در ادبیات دینی، با بیان شواهد و مستندات لازم، دلایل درستی بهکارگیری عبارت نشانههای ظهور و سازگاری آن با آموزههای مهدوی را تبیین و پیامدهای این دیدگاه را نمایان کند.
خلاصه ماشینی:
چنانکه برخی از اندیشمندان بزرگ شیعه نیز به این مطلب اشاره کردهاند و در برخی روایات، ظهور و قیام به یک معنا بهکار رفته است؛ امام باقر7 در بخشی از یک روایت میفرماید: «الامام یبشرهم بقیام القائم و بظهوره و بقتل اعدائهم؛ امام ایشان را به قیام قائم و ظهورش و کشته شدن دشمنانشان بشارت میدهد» (کلینی،1429: 2/407) و این خود سبب شده تا افرادی، هر دو را در یک معنا به کار برند، مانند نعمانی که عنوان باب چهاردهم الغیبه را نهاده است: «ما جاء فی العلامات التی تکون قبل قیام القائم و یدل علی ان ظهوره یکون بعدها کما قالت الائمة7»؛ علامتهایی که پیش از قیام قائم آمده و دلالت میکند که ظهورش بعد از آن است همانگونه که ائمه7 گفتهاند (نعمانی، 1397: 247).
ولیکن این تفاوت را نمیتوان پذیرفت، زیرا بسیار بعید به نظر میرسد که تنها شرط ظهور، آمادگی سیصدوسیزده نفر دانسته شود - که البته این امر هم در طول چند قرن هنوز به دست نیامده است - و آمادگی مردم تأثیری در ظهور حضرت نداشته باشد، اگرچه در قیام حضرت مؤثر باشد؛ زیرا شواهد گوناگونی بر تأثیرگذاری مردم در امر ظهور وجود دارد از جمله اینکه در روایات آمده است مدت حکومت امام مهدی7 کوتاه است، بنابراین در زمان غیبت آن حضرت باید نیروها پرورش یابند و برای ظهور آماده شوند؛ چنانکه بر اساس نظریه تکامل نیز انسانها با آمادگی تدریجی خود زمینه ظهور را فراهم میکنند.