چکیده:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکاتب فلسفی غرب به شمار می آید، محور پژوهش های این مکتب انسان است؛ از این رو به مکتب اصالت وجود انسان شهرت یافته است؛ این مکتب در مقام نخست هویت انسان را مورد بررسی قرار می دهد و حامی فردیت انسان است و آزادی انتخاب را مهمترین وجه ارزش انسان معرفی می کند و کمال انسان را در رهیدن از هر قیدی حتی خدا و دین می داند؛ سرشت و فطرت ثابت انسانی را انکار می کند و انسان را سازنده سرشت خود می داند، و معتقد است زندگی در دنیای مادی موجب ازخودبیگانگی انسان می شود و سرانجام هرگونه ارزش مطلق برای انسان را نفی کرده و به بی معنا بودن زندگی رای می دهد؛ در این مقال دلایل اگزیستانسیالیسم درباره هویت انسان طرح و نقد برون دینی شده است.
خلاصه ماشینی:
"اما اگر مقصود از فقدان ماهیت برای انسان در بدو خلقت ، این باشد که نوع انسان از یک سرشت و ذات مشترک و صفات ویژه یکسانی که آن را از سایر انواع حیوانات متمایز می کند ـ که در فرهنگ قرآنی فطرت نامیده می شود ـ برخوردار نیست ، این سخن قابل قبول نیست ؛ زیرا انسانها آگاهی ها ، گرایش ها و توانش های ویژه مشترکی دارند که مختص به نوع آنهاست - آگاهی های مشترکی چون قضایای بدیهی ، ارزش ها و ضد ارزش های اخلاقی، خداشناس ی، و گرایش های مشترکی مانند حقیقت جویی، میل به فضایل اخلاقی ، زیبایی طلبی، حس مذهبی، میل به زندگی اجتماعی، و توانش هایی چون توانایی یادگیری، توانایی غلبه بر نفس و خواهش های درونی، خلاقیت و نوآوری، سخنگویی و تفهیم و تفاهم - مهمترین دلیل بر اختصاص این آگاهی ها و گرایش ها و توانش ها به نوع انسان این است که همه انسانهای عالم از دیر باز تا کنون با نظام های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اقلیمی گوناگون از این امور برخوردارند، زیرا اگر عوامل بیرونی ، چون تربیت ، جامعه ، القائات محیط و غیره اموری متغیر هستند و در برای همه انسانها یک سان نیستند در نتیجه نمی توانند مبدأ رویش این صفات مشترک در انسانها بشمار آیند بنابراین بناچار باید پذیرفت ریشه این صفات ویژه در ذات و طبیعت مشترک است که در فرهنگ اسلامی از آن به فطرت یاد می شود و عوامل خارجی تنها موجب به فعلیت رسیدن این صفات یا شدت و ضعف شان می شوند ولی در اصل تحقق و پیدایش آنها نقشی ندارند."