چکیده:
از مهمترین محورهای اندیشه کاستاندا به عنوان یکی از بنیانگذاران معنویتهای نوپدید (شمن یا عرفان ساحری) نظریه او راجع به انسان کامل است. کاستاندا با تصویری که از ماهیت انسان مطلوب و ایده آل ارایه می¬دهد، مدل خاصی از نهایت فرجام بشر در عرفان خودساخته خویش ترسیم می-کند¬. هدف از این تحقیق¬، نقد و بررسی مهمترین شاخصههایی که کاستاندا برای انسان کامل معرفی می¬کند و تطبیق آن با نظریات علامه طباطبایی(ره) در عرفان اسلامی میباشد. کاستاندا می¬کوشد تا با استفاده از اصلاحات مثبت و ارزشی، معنا و مفهومی کاملا غیر ارزشی و انسان محور ارایه دهد. او شاخصه انسان کامل را در عقل ستیزی، جنگجویی و استفاده از مواد روانگردان و بی¬اهمیت دانستن همه چیز می¬داند؛ که نتیجه آن انسانی بی بند و بار و در پی شهوت و بدون تعبد از فرامین خدا و رسولان الهی است؛ و در مقابل علامه طباطبایی با در نظر گرفتن عقل و سنت و تبعیت از فرامین الهی، انسان کامل عرفانی الهی ارایه نماید که دستمایه آن آیات و روایات و تعقل بشری میباشد.
خلاصه ماشینی:
"در نگاه انبیای الهی انسان موجودی است که برای اهدافی متعالی خلق شده و فرجام او با پایان زندگی دنیایی به پایان نخواهد رسید لذا کمال متعالی روحانی او مهمتـرین هدف از خلقت او بیان شده است ؛ اما در مقابـل نحلـه هـا و جریـان هـای فکـری بشـری کـه امروزه تحت عنوان عرفان نیز شناخته میشوند، انسان را از یک دیدگاه بشـری و بـر اسـاس منافع دنیایی می شناسانند و در موارد متعـددی نگـاه آنهـا بـه انسـان نشـات گرفتـه از فضـای فکری حاکم بر منطقه جغرافیایی حضور صاحبان آن عرفـان هـا اسـت .
ساحت های وجودی انسان از منظر علامه علامه با نگاهی جامع و مبتنی بر آیات قرآن و روایات و مبانی فلسـفی خـود ابعـاد وجـودی انسان را دارای مراتب و جنبه های مختلفی میداند که عبارتند از: ساحت ادراکی (عقلانی، شناختاری) (طباطبایی (رسایل توحیدی)، ١٣٨٧: ٨٧) شأن ادراکی یکی از شئون وجودی نفس است کـه وجـود آن نـزد علامـه ، امـری فطـری و آشکار، و معادل تمام حقیقت انسان اسـت ؛ چراکـه او انسـان را همـان فطـرت ، و فطـرت را معادل «عقل » میداند؛ یعنی انسان هم خودآگاه و هـم ناآگـاه بـوده ، حتـی بـه خـاطر نیـروی فکری میتواند با اشیا رابطه تسخیری برقرار نماید.
(همان ، ١٣٨٧: ٣٨-٣٠) علامه ، افزون بر معلولیت انسان و نیازمندی او، غریـزه اسـتخدام را منشـأ دیگـر نیـاز بـه حیات اجتماعی دانسته ، معتقد است : مقتضای طبع اولی انسان که منافع خود را میخواهد، ایـن اسـت کـه دیگـران را در راه منافع خود، استخدام کند و از بهره کار ایشان استفاده نماید و تنها از راه اضـطرار و ناچـاری است که به اجتماع تعاونی تن میدهد."