چکیده:
امکان علم انسانی اسلامی، مبناییترین مسئله در مباحث مربوط به علوم انسانی اسلامی و در عین حال مورد جدال فراوان است که بسیاری آن را قبول و عدهای انکار کردهاند. هر دو دسته بر اساس نحوۀ نگرش خود به دو مقولۀ «علم» و «دین» برای خود دلایلی ذکر کردهاند. ما نیز برای روشن شدن نظر علامه طباطبایی در این موضوع، باید در این دو عرصه مطالب را سامان دهیم. علامه طباطبایی به مناسبتهای مختلف در تفسیر ارزشمند «المیزان» و دیگر آثار خود با استناد به آیات قرآنی، در باب علم و دین مطالبی بیان کردهاند که نشان میدهد علم انسانی با پسوند اسلامی را ممکن میدانند و سخنان منکران را نمیپذیرند؛ چرا که آنان از منظر ایشان، در شناخت علم و دین مسیر صحیح را طی نکردهاند. در این نوشته برای اثربخشی و کاربردی کردن مطالب، به مهمترین عناوینی میپردازیم که موجب عدم امکان اسلامی کردن علوم انسانی از نظر مدعیان آن است. دلایل عمدۀ منکران، از این قرار است: تغایر علم و دین در روش، زبان، هدف، موضوع و مسائل؛ و نیز ادعای تداخل حداقلی میان موضوعات دینی و علمی یا ادعای تضاد بین گزارههای آن دو. این انگارهها از منظر برداشتهای قرآنی علامه بررسی خواهند شد تا با عنایت به سخنان وی، پاسخ ایشان به ادعای عدم امکان علم انسانی اسلامی روشن شود.
The possibility of Islamic human knowledge is the most fundamental issue in Islamic humanities. this is a controversial issue, many have accepted it, and some have denied it. According to their attitude to the two categories of science and religion, both groups make some reason. Allameh Tabatabai has stated in the valuable commentary Al-Mizan and other works based on Quranic verses that the link between human science and Islamic thought is possible . He does not accept the words of the disbelievers, because they have not gone through the right path in their understanding of science and religion. In this article, we try to examine the most important reasons for the opposition to Islamicize the humanities. The main reasons for the opposition are the following: the variation of science and religion in the method, language, purpose, subject and issues, as well as the claim of minimal interference between religious and scientific matters or the claim of the contradiction between its propositions. These claims have been examined from the perspective of Allamah to study and critisize, in the light of his words, the claim of the impossibility of Islamic human knowledge.
خلاصه ماشینی:
از اين گذشته بي معنا انگاري زبان قرآن برخاسته از آن اسـت کـه همـۀ گـزاره هـاي قرآني را ارزشي و غيرتوصيفي پنداشته اند با اينکه اولا چنين نيست و گزاره هـاي توصـيفي فراواني در قرآن هستند که پايه اي براي انسان شناسـي قـرار مـي گيرنـد و در علـوم انسـاني اسلامي به کار مي آيند؛ مانند: برخي از مشرکان دوست دارند هزار سال زندگي کننـد (بقـره : ٩٦)؛ بسياري از اهل کتاب از روي حسادت دوست دارند مؤمنان کافر شوند (بقـره : ١٠٩)؛ تندخو بودن و سنگدلي موجـب پراکنـده شـدن يـاران اسـت (آل عمـران : ١٩٥)؛ اسـتغنا و احساس بي نيازي موجب طغيانگري است (علق : ٦)؛ هرگاه مردم ايمان آورند و تقـوا پيشـه سازند ما برکات آسمان ها و زمين را به روي آنان مي گشاييم (اعراف : ٩٦)؛ ثانيا زماني که ما منکر تک روشي در علم باشيم و معناداري را فقط بـه تجـارب حسـي متعلـق بـه واقعيـات منحصر ندانيم ، بلکه معناداري گزاره ها و قضاياي ارزشي و دستوري را در راستاي تأثير آنها در کمال حقيقي انسان بدانيم ؛ ديگر نمي توان گفت اين نوع قضايا بي معناست .