چکیده:
«تئودیسۀ اعتراض» از تئودیسههایی است که در الهیات پساهولوکاستی شکل گرفت و در پی آن است تا با گله و شکایت مؤمنانه از خدا، امید به رفع شر از سوی خدا را تقویت کند و با شورش، خدایی را خطاب قرار دهد که قدرتش با هیچ قاعدۀ عقلانی یا اخلاقی محدود نمیشود و یکسره به ارادۀ مطلق خویش وابسته است. انتظار تئودیسۀ اعتراض این است که خدا بیحساب و کتاب شرایط را به نفع شخص رنجکشیده تغییر دهد. در این مقاله میکوشیم به نقد و بررسی تئودیسۀ اعتراض بپردازیم. تئودیسۀ اعتراض در مقایسه با سایر تئودیسهها مزایا و کاستیهایی دارد و رویکرد آن نسبت به دیگر تئودیسهها که بهنحو حداکثری در مقام یافتن انگیزهها و دلایل خدا هستند، معتدل و شکاکانه بوده و بهجای رویکرد نظری و ناظرمحور، بهدنبال رویکرد عملی و قربانیمحور است. بهصورت همزمان به مسئلۀ عقلی و عاطفی شر پاسخ میدهد و بیش از آنکه دغدغۀ حل مسئلۀ الهیاتی و فلسفی شر را داشته باشد، دلنگران حل مسئلۀ بشری و انسانی شر با رویکردی انسانگرایانه است. از دیگر سو نقصها و ابهاماتی در تئودیسۀ اعتراض وجود دارد که فیلسوفان دینی چون هیک، گریفین، دیویس و فیلیپس به آنها اشاره کردهاند. نقصهایی مانند ناسازگاریهایی که از مفاهیم اختیار انسان، قدرت مطلق خدا، عشق خدا، خیرخواهی خدا و امید به خدا با اعتراض برمیآید. این اشکالها نیز خود جای نقد و ارزیابی دارد.
The theodicy of protest is a theodicy that arose in post-holocaust theology. The theodicy of protest is going to reinforce hope of removing evil through faithful protest and complaint and address God whose power is not limited by any rational rules and only depends on his absolute will. The theodicy of protests expectation is that God will change the circumstances in favor of the people who are suffering. In this article we try to analyze and criticize the theodicy of protest. The theodicy of protest in comparison to other theodicies has advantages and disadvantages. Despite other theodicies which undertake maximalist approach to discover Gods reasons and motives it undertakes an average and skeptical approach. It also has a pragmatic and victim oriented, rather than a theoretical approach; it provides a response to the emotional problem of evil; and it pays attention to historical events; it is going to solve the human problem through a human approach rather than solving the philosophical and theological problem of evil. However, this theodicy has faced several criticisms: pessimistic eschatology, its opposition to divine beneficence, the contrast between human freedom and divine interference, the contradiction between divine love and divine power, the denial of hope in God, incorrect generalization of its efficiency. Some theologians and philosophers have criticized this theodicy including: John Hick, David Ray Griffin, and Stephen T. Davis and D. Z. Phillips.
خلاصه ماشینی:
دانشجوي دکتري فلسفة دين ، پرديس فارابي دانشگاه تهران (تاريخ دريافت : ٩٥/٥/١٧؛ تاريخ پذيرش : ٩٦/٨/١٤) چکيده «تئوديسۀ اعتراض » از تئوديسه هايي است که در الهيات پساهولوکاستي شـکل گرفـت و در پـي آن اسـت تـا بـا گلـه و شکايت مؤمنانه از خدا، اميد به رفع شر از سوي خدا را تقويت کند و با شورش ، خدايي را خطاب قرار دهد که قدرتش با هيچ قاعدٔە عقلاني يا اخلاقي محدود نمي شود و يکسره به ارادٔە مطلق خويش وابسته است .
تئوديسۀ اعتراض از اين جنبه نيز در مقايسۀ با ساير تئوديسه ها کامرواست ؛ چرا که فـردي که خدا را داراي صفت لطف ناممکن و بدون محل يا لطف بدون حساب مي شمارد و از همين نظر، بر او مي شورد تا او که مي تواند اوضاع را تغيير دهد، نسبت بـه کسـي کـه خـدا را داراي صفت حکمت عقلاني و با حساب و کتاب مي انگارد و اگر اوضاع به ضرر او شود، به تغييـر و تحول آن اميدي ندارد، تکيه گاه رواني بيشتري براي اميد و اعتماد به خدا دارد.
اگر خدا وجه شيطاني دارد و خير نيست ، چگونه مي تـوان بـه چنين موجودي اعتماد کرد و به خيرخواهي او اميد داشت ؟ شايد بتوان از زبان راث اين گونه به ديويس و گريفين پاسخ داد که اگرچه خداوند فعلا خيرخواه نيست و با اينکه قدرت دفع شر و خاتمه دادن به رنج بشر را دارد، دست به ايـن کار نزده است ، همان گونه که رفتار خدا با انسان ها در تحميل رنج هاي گزاف بـي حسـاب و کتاب بوده است ، قطعا تغيير رفتار او نيز همين طور خواهد بود.