چکیده:
هر ملتی نیاز به تمدن سازی دارد تا بدین وسیله آینده اش را با دستان خودش ترسیم کند. برای تمدن ســازی، هر ملتی باید بتواند دارایی هایش را براساس اقتضائات کنونی مطرح و بازتولید کند تا بتواند آینده اش را رقم بزند. این یک فرآیند هرمنوتیکی است که این گونه صورت می گیرد: دارایی های مردم ما دین اســلام) و تاریخ (ایرانیت) است. متن، نیز شامل پدیده های جدیدی است که در مواجهه با غرب تجربه شــده. این تجربه ســوالاتی برای ما ایجاد کرده. این ســوالات، فضایی در ادراک مــا فراهم کرده که در قالب آن دیــن، تاریخ و غرب امکان تداخل پیدا کرده اند تا یک بازتولید جدید داشــته باشیم. تاریخ، وجه گذشته ماست، دین، وجه جهان پدیداری ماســت و غرب وجه حال ماســت. علت این عدم آمیزش افق ها چیست و چرا نتوانستیم طی چند ســده ی اخیر به بازتولید متناســبی دست پیدا کنیم؟ تحجر دینی، سنت پرستی و غرب زدگی موانع عمده در این بازتولید بوده اند. برای گریز از این سه آفت نیامند به شک سه گانه می باشیم: شک به سنت، شک به غرب و شک به دین (الگوی دینی بازتولید شده در ادبیات دینی). لازمه ی این شــک، باور داشــتن به اســاس دارایی ها (دین و سنت) در عین نقد آنهاســت. با وقوع انقلاب اسلامی، حلقه ی واسط بین دانشگاه (غربیت) و حوزه دیانت) پرشــد. حکومتی آمــد که دیگر یکی را به نفع دیگری نفــی نمی کرد و به علت درون زا و بومی بودن وجه ایرانیت ما را نیز فعال کرد. طی شــاخص هایی که در این مقاله ارائه شده است روندی به وجود آمده که بزرگترین شخصیت های علوم انسانی دانشگاه ها از میان افراد پیرو انقلاب خواهند بود.
خلاصه ماشینی:
بر خلاف آن تلقیای که غرب (انگلوساکسونی) از علوم انسانی خود به عنوان علوم انسانی جهانشمول داشت، علوم انسانی به شدت رنگ جامعه ای که در آن تولید می شود را دارد<FootNote No="299" Text="نگارنده قائل به ضعفهای معرفتشناختی نظریات گادامر و هرمنوتیسینها میباشد لیکن به دلیل پرداختن عمیق ایشان به مقولهی فهم و اهمیت این موضوع برای مقالهی حاضر از نظریات ایشان مدد گرفته شده است.
بنابراین این سوال، سوال راهگشایی خواهد بود که میراث فرهنگی جامعه ی ما چیست و مراد از اقتضائات کنونی جامعه ی ما چه می باشد؟ 1-الف) شناسایی بنیادهای هویتی علوم انسانی اسلامی- ایرانی برای شناسایی میراثهای فرهنگی هویتی ایران (جهت فهم زیربناهای علوم انسانی) باید به واکاوی فرهنگ ایران پرداخت.
این هرمنوتیک بین سه ضلع مذکور، امری محقق است که از فرورفتگی اسلامیت، غربیت، و ایرانیت در ظرف تاریخ حاصل می شود اما سوال اینجاست که چرا این هرمنوتیک آن طورکه میباید به پویایی نرسیده است و به تعبیر دکتر فیاض ما طی دو قر اخیر چندان متفکر یا شاعر صاحب سبک جدیدی از آغاز مواجهه با غرب تاکنون نداشتهایم؟ 2- الف) هرمنوتیک متوازن/ مشکی هرمنوتیکی که تاکنون در ایران 200 سال اخیر به وقوع پیوسته هرمنوتیکی است که در میان این سه ضلع (ایرانیت، اسلامیت و غربیت) دو ضلع را با فشار زیاد به سمت یکی از اضلاع سوق داده است.
در این دوره گرچه هنوز بقایایی از سنت ایرانی اسلامی هم در معماری، هم در هنر و فقه دیده می شود اما این آثار و بقایا، در موازات رشد غربیت در ایران به دلیل حرکت مَشک هرمنوتیکی به سمت غرب نتوانست وارد هرمنوتیک سازنده گردد و باعث زایایی گذشته و حال گردند.