چکیده:
پارادایم نوین در مدیریت، گذر از مدیریت ماشــینی و مدیریت اندام وار و رســیدن به مدیریت معنویت گرا و اخلاق مدار است. در این حیطه القای فرهنگ ســازمانی با مفاهیمی همچــون صداقت، اطمینان متقابل و تعهد به کیفیت و کارمندان ، حرکتی اســت که در جهان آغاز شــده است و قرابت بسیار با تعالیم اسلامی دارد. در چنین شرایطی ایران اسلامی ، می تواند مدلی از مدیریت اسلامی به جهان ارائه دهد که ضمن نقد چالش های موجود، از برتری ، قداســت ، عدالت و معنویتی خاص برخوردار باشد و این مهم نیازمند تحول در حوزه مدیریت است. مشاهده می گردد که بسیاری از نظریه ها هنگام عملیاتی شدن در جوامع دیگر با شکست مواجه می گردند به این دلیل که با فرهنگ و ارزش های آن جامعه بیگانه اند. این مســئله درخصوص مدیریت راهبردی که با مســائلی همچون ترسیم چشــم انداز برای رسیدن به اهداف و کنترل نتایج سروکار دارد خطیرتر است. این پژوهش ، تلاشی است در جهت شناسایی ضرورت تغییر در این حوزه ، با محوریت پیش فرض های فلسفی و مولفه های راهبردی مدیریت از جمله هدف گذاری، تصمیم گیری راهبردی و کنترل و نظارت که به صورت مســتقیم تحت تاثیر نگرش هــا و ارزش های نظریه پرداز قــرار می گیرند. مطالب پژوهش بــا رویکرد کیفی و رهیافت انتقال ادراکی ـ مفهومی و روش سندکاوی سازمان دهی شده است.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش ،تلاشي است در جهت شناسايي ضرورت تغيير در اين حوزه ، با محوريت پيش فرضهاي فلسفي و مولفه هاي راهبردي مديريت از جمله هدف گذاري،تصميم گيري راهبردي و كنترل و نظارت كه به صورت مستقيم تحت تاثير نگرشها و ارزشهاي نظريه پرداز قرار مي گيرند.
حال مسئله اين است كه با وجود اينكه هر جامعه اي ويژگي هاي خاص و ارزشهاي مخصوص خود را دارد و با توجه به آن بايد انسانهاي خود را تربيت كند، علوم انساني رايج،محتوا واهدافي مغاير با حركت اسلامي دارد و متكي بر جهان بيني ديگري است .
چرا هنوز پس از گذشت سه دهه از انقلاب نتوانسته ایم نظام های فکری ومدیریت هماهنگ با ساختار ولایت الهی را که ثمره خون شهیدان ورهبری امام راحل (ره)است درعرصه های مختلف ارائه کنیم؟ با وجود اينكه مديريت غربي ، دانش نظام يافتهاي است ولي مديريت اسلامي ،با وجود ظرفيت بالاي كاربرد در صحنه هاي عملياتي ، اكنون فقط در حد توصيه است كه مي تواند با كنكاش عميق تبديل به تئوري مديريت اسلامي گردد در اين مقاله تلاش مي شود ، ضرورتهاي تحول علوم انساني در راستاي ارزشهاي اسلامي و به طور خاص در حوزه مديريت راهبردي با عنایت به نقش پیش فرضها درتئوریهای مدون تبيين گردد.
تمامي مولفه هاي مهم و استراتژيك مديريت مانند هدفگذاري ، تصميم گيري و كنترل و نظارت كه در اين مقاله بررسي گرديد تحت تاثير مفروضات اساسي و اوليه هر نظام فكري قرار دارد به خصوص نگرش نسبت به انسان .