چکیده:
»ساختار و عاملیت« ازمهمترین مباحث نظری و بنیادی موجود در جامعهشناسی
معاصر است. ساختار و عاملیت هریک دارای ویژگیهای مخصوص به خود هستند.
ضرورت توجه به این دو عنصر در تبیین پدیده های اجتماعی، منجر به پدیدآمدن نظریات
متنوعی شده است که هریک ازطریق فرایند متفاوتی، سعی در حفظ اصالت یکی، یا
توامان این دو در یک نظریة اجتماعی دارند. این مقاله با استفاده از روش مقایسهای،
درصدد کشف عناصر مشترک و متمایز موجود در سه نظریة مربوط به تبیین مسئلة
»رابطة ساختار و عاملیت« است. سه نظریهای که میخواهند به این دو، توامان توجه
کنند. نظریات مورد بررسی، نظریهٔ »ساختاربندی گیدنز«، نظریة »تکوین آرچر« و نظریة
»اصالت فردـجمعـرابطة زاهد« هستند. دراینبین، نظریة زاهد تبیین جامعتری از نوع
رابطة ساختار و عاملیت ارائه داده است. نتیجهای که از مقایسة بین این نظریات حاصل
میشود این است که سازوکار و مکانیسم ارتباطی بین ساختار و عاملیت، با استنادات
دینی موجود در نظریة زاهد بهعنوان یک جامعهشناس مسلمان قادر است نشان دهد که
عاملیت چگونه با ساختار ارتباط مییابد و ساختار چگونه با عاملیت مرتبط میشود.
خلاصه ماشینی:
آرچر در «نظریۀ تکوین» خود آشکارا بین فرد و جامعه تمایز قائل میشود و زاهد در «نظریۀ اصالت فردـجمعـرابطه» خود به عنصر سومی(رابطه) متوسل میشود که در اندیشۀ هیچیک از نظریهپردازان قبل از او وجود ندارد؛ بنابراین، این سه نظریهپرداز آشکارا از یکدیگر متمایز هستند اما هر سه درپی حل یک مسئله تلاش ميکنند که آن هم ترکیبکردن عامل و ساختار یا توأماندیدن آنها در تبیین پدیدة اجتماعی است.
زاهد در مقالة «رابطة فرد و جامعه»(مقایسة دو دیدگاه)، این سؤال را مطرح میکند که فرد و جامعه چگونه میتوانند در ارتباط با یکدیگر تحقق یابند، بدون اینکه یکی بردیگری غلبه کند؟ ازطرف دیگر، اگر این دو وجود مستقل و دارای خصلتهای خویش هستند، چگونه میتوانند بر یکدیگر اثر بگذارند؟ ایشان با استفاده از تعریف شهید مطهری از جامعه بر اين مبنا کهجامعه را مجموعهای از افراد انسان ميداند که با نظامات، سنن، آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دستهجمعی دارند(مطهری،بیتا: ص 11)، میگوید: «غلبهنکردن یکی بردیگری به یک حائل نیاز دارد و اثرگذاری بر یکدیگر بدون حلشدن در هم نیز باید ازطریق یک رابطة مستقل انجام پذیرد، در تعریفی که استاد شهید از جامعه ارائه میکند این عامل پیونددهنده به نظامات، سنن،آداب و قوانین خاص، معرفی شده است؛ بنابراین، ازنظر معظمله این عامل پیونددهنده یا عنصر سوم است که میتواند این دو را با هم پیوند دهد، وجود همین عنصر سوم، موجب حفظ اصالت فرد و اصالت جمع، ضمن داشتن تأثیر و تأثر متقابل بر یکدیگر میشود»(زاهد،1369: ص 16).