چکیده:
در حوزه علوم انسانی واژه ها کلید فهم می باشند. در اولین قدم کار علمی ، با
کلمات ر و به رو می شویم و توسط آنها است که مفاهیم علمی شکل می گیرد.
برداشت های مختلف و بعضا اشتباه از مفهوم واژه ها، گاهی خسارات جبران ناپذیری را
در بردارند. قبل از ورود به هر بحث علمی برای رسیدن به نتیجهی قابل قبول،
تحلیل جامع و یا درک کامل حول موضوع باید تعریف واحدی اتخاذ نمود تا در
مرحلهی بعد مفاهمه و توسعه شکل بگیرد. در این مقاله با مشورت اساتید و
مطالعات کتابخانه ای، تاریخچه ی برنامه ریزی، شاخص های منطقی و با توجه به
مقالات قبلی سعی شده به تحلیل و ارائه نظر نهایی در مورد تعریف برنامه و
برنامه ریزی بپردازیم و تعریفی ارائه کنیم که بتواند نقطهی آغاز برای تعریف مفاهیم
دیگر قرار بگیرد.
خلاصه ماشینی:
"(محمد خوانساری، منطق صوری، دانشگاه تهران، 1369، ص89-98 و مظفر، المنطق، دارالعلم، ص100) به عنوان نکتهی پایانی در نقد کلی تعاریف لازم است اشاره شود درست است که «تعریف به مثال» و «تعریف به تشبیه» از انواع و اقسام تعریف میباشند، اما به نظر میرسد ابتدا باید تعریف تام را ارائه کرد، برای توضیح و تکمیل از این دو قسم تعریف استفاده نمود.
(علیرضا آیتالهی، اصول برنامهریزی، تجربهی چند کشور در برنامهریزی، مرکز آموزش مدیریت دولتی) در باب پیدایش تفکر برنامهریزی ادعاهای دیگری در کشورهای مختلف وجود دارد، اما واقعیت این است که ضرورت زندگی اجتماعی و فردی و رسیدن به اهداف برنامه و برنامهریزی را ایجاد مینماید.
مثلا اگر از جنبهی مدیران سازمان بررسی شود و این تفکر قبل از عمل از جانب مدیر ارشد یا مدیران ارشد صورت پذیرد، میشود برنامهریزی جامع و راهبری، و پرواضح است که متناسب با این جایگاه سازمانی، تعریف از برنامهریزی جامع و نوع تدوین آن، شاخصها و عناصر شکلدهندهی آن متفاوت میباشد و باید در جای خود با بررسی تعاریف و شاخصهای اصولی، تعاریف مورد نظر انتخاب شود.
آنچه بسیار حائز اهمیت است این که نباید در تعریف عام از برنامهریزی عناصر خاصی ذکر شود؛ زیرا هر عنصر در برنامهریزیهای مختلف جایگاه خاص خود را دارد و شاید در یک نوع مقوم و حقیقتدهنده باشد، اما در یک نوع دیگر از برنامه همین عنصری که در تعریف آورده میشود محدودکننده یا ازبینبرنده و نابودکنندهی برنامهریزی باشد!"