چکیده:
غزنین منطقه باستانی است که از قرن سوم تا ششم هجری قمری شاهد تحولات بزرگ سیاسی،
فرهنگی و ... بوده و این منطقه در گذر زمان عرصه تاخت و تاز سلسله های قدرتمند و بزرگی از
جمله صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، غوریان و خوارزمشاهان بوده است. بزرگترین امتیاز
غزنه تشکیل سلسله قدرتمند ترک غزنوی بود که موجبات تبدیل این شهر به یکی از بزرگترین
پایتخت های جهان اسلام شد، اما چرا با تشکیل سلسله ی ترک غزنوی در غزنه این شهر با تحولات
بزرگی رو به رو شد. یکی از بزرگترین و مهمترین دلایلی که موجب شد این شهر در دوره ی
فرمانروایی سلاطین غزنوی متحول شود، ثروت هند بوده که جایگاه ویژهای در شکوفایی اقتصادی،
فرهنگی و ... غزنین داشته است. غزنه تا پیش از امپراطوری ترکان به گونه ای در حاشیه بوده و
چندان مورد توجه نبود اما در قرن چهارم تا ششم هجری قمری با گسترش همه جانبه غزنه، به
یکی از با نفوذ ترین مناطق جهان اسلام تبدیل شد.حمایت سلاطین ترک غزنه ازادبیات زمینه ترقی
فرهنگی و مهاجرت شاعران از دیگر مناطق ایران به این شهر شد و به راستی باید از آن به عنوان
گنجینه علم و مکتب شاعران غزنین یاد کرد. شهر غزنه به مانند دیگر پایتخت های جهان اسلامی و
غیراسلامی نقطه آغاز و نقطه ی اوج پیشرفت و سرانجام سراشیبی را پیمود و در اواخر قرن ششم
هجری قمری بار دیگر غزنه به حاشیه رانده شد.
خلاصه ماشینی:
"(جرفاذقانی، 1345: 36 و 32 و 31) در هنگام مرگ سبکتکین محمود سپهسالاری خراسان را در دست داشت و نسبت به ماوراءالنهر و خراسان تجربه و اطلاعات بالقوه خوبی داشت که برای یک فرمانروا هم چون محمود یک امتیاز بوده است این سلطان روحیهی جهاد و استشهاد را در میان سربازان خود زنده کرد، و تأثیر عمیقی بر شهر غزنه گذاشت (العظم،1998: 180) نقش سلطان محمود در تقویت دولت تازه تأسیس غزنویان و همچنین تثبیت غزنه به عنوان یکی از پایتختهای معروف اسلامی غیرقابل انکار است و سلطان محمود رسما غزنین را به عنوان پایتخت غزنویان اعلام کرد و به قول محمد جمالالدین سرور «ان محمود یضع اساس الدولة الغزنویه»(سرور،1967: 89).
(بارتولد،1366: 1/ 618 ) در دورانی که بزرگترین رجال غزنه چون حسنک وزیر، خواجه علی قریب و امیر یوسف عموی سلطان مسعود و غازی سپهسالار و حاجب سباشی و حاجب بکتغدی و اریارق و بسیاری کسان دیگر یکی پس از دیگری به توطئه همکاران خود گرفتار میشدند اکثر آنها به دستور سلطان معدوم میشدند بیهقی و استادش ابونصر مشکان که هر دو اهل فضل بودند میکوشیدند خود را درگیر این اختلافات نکنند زیرا به قول مشهور «آتش که گرفت خشک و تر میسوزد» (بیهقی، 1376: 1/10- 9 ) اقدامات سلطان مسعود در غزنه موجب شد که غزنه از لحاظ رشد سیاسی و همچنین کسب قدرت بیشتر که در دوره محمود رو به گسترش بود متوقف شود در حقیقت میتوان گفت که غزنه در دورهی سلطان مسعود به مکانی جهت منازعات داخلی تبدیل شده که بدون شک بر غزنه تأثیر گذاشته بود به طوری که میتوان گفت این منازعات موجبات کند شدن روند پیشرفت در غزنه شده است و در نتیجهی غزنه بار دیگر در حال رانده شدن به حاشیه بود."