چکیده:
درﺑﺎره ﭘﯿﺪاﯾﺶ، اوج و اﻓﻮل ﺳﻠﺴﻠﻪ اﻓﺸﺎرﯾﻪ، ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﺎﯾﯽ داﻣﻨﻪ دار اﻧﺠﺎم ﺷﺪه اﺳﺖ؛ اﻣـﺎ ﻫﻨﻮز زواﯾﺎی ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﺑﺴﯿﺎری ﻧﺰد ﻣﻮرﺧﺎن و ﻣﺤﻘﻘـﺎن ﺗـﺎرﯾﺦ اﺳـﻼم وﺟـﻮد دارد . در اﯾـﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، زواﯾﻪ ای ﻣﺘﻔﺎوت و دﻏﺪﻏﻪ ای ﭘﻨﻬـﺎن ﺑﺮﮔﺮﻓﺘـﻪ از اﯾـﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﮐـﻪ ﻫﻤﮕﺮاﯾـﯽ ﻧﺎدرﺷﺎه ﺑﺎ اﻗﻠﯿﺖ ﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ، ﺑﺮرﺳﯽ ﻣـﯽ ﺷـﻮد . ﻧﺨﺴـﺘﯿﻦ ﻓﺮﺿـﯿﻪ آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺼﺎﻟﺤﻪ ﻣﺬﻫﺒﯽ واﻗﻌﯽ ﻣﯿﺎن اﻗﻠﯿﺖ ﻫﺎی ﻣـﺬﻫﺒﯽ و ﺳـﻠﻄﻨﺖ ﻧـﺎدر در اﯾـﺮان ، در ﺳﻄﻮح ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ او ﺳﻮدآور ﺑﻮد و اﯾﺮاﻧﯽ ﻣﺘﺤﺪ و اﺳﺘﻮار را ﭘﺲ از وی ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﺮد. او ﺑﺮای ﺗﺤﻘﻖ دﻓﺎع از ﺣﺮﯾﻢ ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ اﯾـﺮان و ﺣـﻞ اﺧـﺘﻼف ﻫـﺎی آﯾﯿﻨـﯽ ، ﺑـﺎ اﻗﻠﯿﺖ ﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﯽ از ﺟﻤﻠﻪ ﯾﻬﻮدی، ﻣﺴﯿﺤﯽ و زرﺗﺸﺘﯽ، ﺗﻌﺎﻣﻞ و ﻫﻤﺴﺎزﮔﺮی داﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ اﻟﮕﻮﯾﯽ ﻧﻮﯾﻦ از ﺟﺎﻧﺐ ﺳﻠﻄﻨﺖ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﺑﻪ ﺷﻤﺎر آﯾﺪ. ﺑـﺮای آزﻣـﻮ دن اﯾﻦ ﻓﺮﺿﯿﻪ، از ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﮋﻣﻮﻧﯽ ﮔﺮاﻣﺸﯽ ﺑﻬﺮه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷـﺪه اﺳـﺖ . روش ﺑﺮرﺳـﯽ در اﯾـﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ روش ﻫﺎی ﻣﻌﻤﻮل ﺗﺎرﯾﺨﯽ، ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ـ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
"(سالک، 223) گزارش دقیق گاتوغی گوس از ایام اقامت خود در دشت مغان، نشانگر این واقعیت است که روابط شخصی نادر با خلیفه ارامنه برای جامعه ارامنه، بهویژه ارامنۀ منطقه قفقاز و ایران، خیر و برکت به همراه داشت.
او نخست متوجه ارامنه شد و مذاکرات بسیاری با آنان انجام داد آورد و با انواع وعدهها و یادداشتهای نیکو آنان را در مبادرت بدین امر تشجیع و تشویق کرد و افزون بر تجدید امتیازاتی که شاه عباس کبیر بدانها داده بود، خود نیز امتیازات دیگری برایشان قائل شد؛ مالیاتهای هنگفتی که به ضرر بازرگانان بود لغو کرد و حقوق گمرکی مال التجاره خارجی را پایین آورد؛ با هزینه دولت، مغازهها و بازارهای جلفا را که افغانها به هنگام محاصره اصفهان آتش زده بودند، بازسازی کرد؛ برای جبران خسارتهایی که صنف بازرگانان در دوران حکومت اخیر متحمل شده بودند، فرمان داد دارایی بسیاری از خواجهسرایان را که مسئول تاراج و چپاول و اختلاس اموال آنها بودند ضبط کنند (دوکلوستر، 175).
سپاهیان جرار نادر، در سال 1150ق برای سرکوب اغتشاشات راهی خوزستان شدند؛ اما به دلیل اینکه بهجز حکمران هویزه، سایر قبایل عرب همچون بنیکعب، آل کثیر و مشعشیان، از استقبال و حمایت سپاهیان شاه ایران خودداری کردند، نادر در سفر دوم به خوزستان، پس از خواباندن شورش و دستگیری ابوالفتح خان، یکی از همراهان خود به نام نجف سلطان را به حکومت شوشتر برگماشت، دو بخش خوزستان را یکی کرد، شهر هویزه را مرکز استان گردانید و دست والیان مشعشعی را به کلی از حکومت خوزستان کوتاه نمود."