چکیده:
از قرن نهم، فضای استعاری و آرمانی مناسبی برای باز تولید گفتمان مهدویت به عنوان رکن اصلی تشیع فراهم شد. این گفتمان از طریق خردهگفتمانهای گوناگون، موفق شد حاکمیت مستقر گفتمان تسنن را به حاشیه راند و با هِژمونیک شدن و سلطه حکومت صفویه در قالب مهدویت غالیانه با دال مرکزی سلطنت و با دالها و نشانهای مختلف تشکیل شود. همزمان با شکلگیری این گفتمان، فقهای شیعه، گفتمان مهدویت امامیه را با دال مرکزی امامت با نشانههای مختلف مفصلبندی کردند و با غیریتسازی، کوشیدند گفتمان مهدویت غالیانه را به حاشیه رانند. در این پژوهش تلاش شده است منازعات گفتمانی در متون تاریخی و فقهی، در نیمه نخستین عصر صفوی با تکیه بر چارچوب نظری لاکلا و موفه تحلیل و تفسیر و علت این تنازعات را بازگوکرد.
کلیدواژگان: مهدویت، عصر غیبت، صفویه، متون فقهی، متون تاریخی.
خلاصه ماشینی:
از اینرو میتوان اذعان نمود که عمدهترین دلیل محو شدن آن فضای استعاری ـ که به ضرورت زمان ایجاد شده بود ـ این است که وقتی گفتمانی به تشکیل نظام سیاسی و اداره جامعه به صورت عملی اقدام میکند، این فضای استعاری به تدریج از حالت عام و فراگیر خود دور و محدوده میشود؛ چون در عرصه عمل، امکان برآوردن اهداف و خواستههای همه گروههای سیاسی وجود ندارد (سلطانی، 1384: 144)؛ بهخصوص که جامعه شیعی در این عصر ادعای مهدویت از سوی گروههای سیاسی متقارن را برنمیتابید؛ زیرا علمای شیعه همواره برای مقابله با مهدویتهای دروغین با تألیف کتب مختلف در اثبات امام معصوم در حال غیبت (نک: تهرانی، 1403: 320 - 342)، به مبارزه برخاسته بودند و با پیروزی صفویه، بار دیگر شرایط مطلوب برای مقابله با مهدویتهای دروغین فراهم شده بود؛ زیرا سلاطین صفوی هم برای کسب مشروعیت و هم برای هژمونیک شدن به طرد چنین گفتمانهایی میپرداختند.
(قزوینی، 1363: 385) در متن فوق، به غیریتسازی و حاشیهرانی گفتمان رقیب ـ یعنی خلافت تسنن ـ اشاره کرده و پیروزی تشیع بر تسنن و سلطه و هژمونیک شدن حکومت صفویه و شکلگیری گفتمان مهدویت غالیانه با دال مرکزی سلطنت و برخی دالهای شناور آن ـ یعنی تأویل و سیادت آنان ـ را همردیف امام معصوم قرار میدهد و به گونهای کوشیدهاند با این دو دال و نشانه، سلطنت را جایگزین نظام امامت قرار دهند و با انتساب سلطان به خاندان امام حسین( مشروعیت لازم را برای او به دست آورند.