چکیده:
لقب ها و کنیه ها فارغ از سودمندی شان در شناسایی افراد، می توانند منابع مهمی در جریان شناسی فکری، سیاسی و حتی مذهبی به شمار آیند. فلسفه نام گذاری، زمینه و آثار اجتماعی، تطور تاریخی، گونه شناسی منتسبان به این عناوین، وابستگان و هواداران، همگی از ابعادی هستند که در مطالعات تاریخی می توانند دربر دارنده نتایجی مهم باشند. بررسی این لقب ها و عنوان ها با بهره مندی از علوم دیگری همچون انساب، رجال، عرفان، اخلاق و تفسیر نیز می تواند به گستردگی این گزاره ها بیفزاید. «ابوتراب» به عنوان لقب یا کنیه ای که برای نخستین بار درباره علی بن ابی طالب به کار رفته، از جمله عناوینی است که بررسی آن می تواند در مقاطع تاریخی مفاهیم و معانی مختلف فکری، سیاسی، اجتماعی و عرفانی را داشته باشد و در تحلیل تاریخ اسلام و تشیع یافته های بسیاری ارائه دهد. این پژوهش با بررسی تطور تاریخی و مفهومی ابوتراب سعی دارد توجه پژوهشگران را به این کارکرد لقب ها و عناوین در مطالعات تاریخی جلب کند.
خلاصه ماشینی:
«ابوتراب» به عنوان لقب یا کنیهای که برای نخستینبار درباره علی بن ابیطالب( به کار رفته، از جمله عناوینی است که بررسی آن میتواند در مقاطع تاریخی مفاهیم و معانی مختلف فکری، سیاسی، اجتماعی و عرفانی را داشته باشد و در تحلیل تاریخ اسلام و تشیع یافتههای بسیاری ارائه دهد.
از اینرو در تحلیلی اجمالی میتوان این نتایج و یافتهها را در چند بخش، چنین تبیین کرد: کارکرد سیاسی ابوتراب به تدریج و با وقوع حوادثی چون کشته شدن عثمان بن عفان (م35ق) و طغیان معاویه از حد یک لقب یا کنیه فراتر رفته و در عرصه ادبیات و گفتمان سیاسی معانی و مفاهیم تازهای یافت، به طوری که در مقابل عثمانیمذهبان، حزب و گروه «شیعة ابیتراب» (طبری، بیتا: ج4، 175 و 553) قرار گرفت، در این دوره از هواداران علی بن ابیطالب( با عناوینی چون «ترابی» (همو) و «ترابیة» (ابناعثم، 1411: ج5، 143؛ مسعودی، 1409: ج3، 95)، و از منتسبان به این خاندان ـ هر چند این انتساب از جانب مادر بوده باشد ـ (ابنعساکر، 1415: ج19، 484) با عناوینی چون «آل ابیتراب» (ابناعثم، 1411: ج4، 346)، «بنو ابیتراب» (علوی، 1409: 225) و «ابنابیتراب» (ابنسعد، 1410: ج1، 357؛ طبری، 1413: 239) یاد میشد.
شاید بتوان علت اهتمام ویژه خلفای اموی در گسترش این عنوان را به حاشیه راندن نام و دیگر مشخصات امام علی بن ابیطالب( دانست؛ چرا که به کار گرفته شدن ابوتراب در ادبیات اجتماعی و سیاسی دوران امویان همسنگ با کارکرد این ترکیب در عهد نبوی و متون حدیثی نیست؛ به این معنا که ابوتراب آن چنان که در عهد نبوی به کارگرفته میشد در دوره امویان مورد توجه قرار نمیگرفت.