چکیده:
این پژوهش به تبیین تاثیر مجتهدان شیعه در مهار خودکامگی مطلق شاهان قاجار میپردازد و در قالب مطالعهای موردی، همزمان با واکاوی منابع دستاول تاریخی در عصر فتحعلی شاه قاجار (1250 - 1212 ق)، میزان سازگاری نظریه استبداد شرقی و شیوه تولید آسیایی مارکس و انگلس را با اوضاع تاریخی آن ارزیابی می کند. پرسش اصلی پژوهش این است: آیا مجتهدان شیعه در جایگاه گروه اجتماعی مستقل از حکومت توانستند استبداد مطلق فتحعلی شاه را مهار کنند؟ برای پاسخگویی به این پرسش، با استفاده از روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی، منابع دستاول این دوره بررسی و مشخص شده است که نظریه پیشگفته برای تبیین دقیق و علمی رویدادهای تاریخی در بازه زمانی این پژوهش، اطلاق و عمومیت ندارد؛ زیرا به استناد دادههای تاریخی آن منابع، کارکرد مجتهدان شیعه بارها به مهار خودکامگی شاهان قاجار و جلوگیری از ستم حکومت بر مردم انجامیده است. پژوهش نشان میدهد که روابط دوگانه مجتهدان و شاه در آن دوره زمانی، بر پایه تایید همراه با تحدید مجتهدان و پیروی همراه با درخواست مشروعیت شاه، استوار بوده و این ساز وکاری (مکانیسمی) برای مهار خودکامگی مطلق شاهان قاجار در دست مجتهدان شیعه به شمار میرفته است و این نکته خود بر این دلالت میکند که جامعه ایران ساز وکارهایی برای محدود کردن حکومتهای خودکامه داشته است، اما پژوهشگران غربی کمتر بدان توجه کردهاند.
خلاصه ماشینی:
برخی از محققان اروپایی در تحلیل نظام سیاسی قاجاریه، مباحث نظری خود را بر پایه نظریه (تئوری) استبداد شرقی و شیوه تولید آسیایی مارکس و انگلس استوار کردهاند که به استناد آن، طبقه مستقلی از حکومت در شرق وجود نداشت و از اینرو، استبداد شرقی شکلی مطلق و فراگیر به خود گرفت؛ یعنی شاهان آسیایی همه منابع تولید، و مهمتر از همه، منابع کمیاب آب را در انحصار خود داشتند و از اینرو، هیچ طبقه مستقلی پدید نیامد که در برابر خودکامگیهای ایشان ایستادگی کند، اما طبقه اشراف (فئودالها) در اروپا، مانع بزرگی فراروی پیدایی استبداد مطلق بود؛ زیرا مسئله اصلی در اروپا ـ بهرغم آسیا ـ آب برای اقتصاد مبتنی بر کشاورزی نبود و زمین نیز میان شمار فراوانی از اشراف توزیع شده بود و این خود از پیدایی حکومتهای خودکامه و مطلقه جلوگیری میکرد؛ یعنی طبقات مستقل از حکومت اروپایی، تمامخواهی شاهان را مهار میکردند، اما در آسیا همه چیز حتی طبقه زمیندار بهسختی به حکومت وابسته بود (حکومت طبقات را پدید میآورد نه طبقات حکومت را).
فرضیه پژوهش این است: نظریه استبداد شرقی مارکس و انگلس که بر شیوه تولید آسیایی تأکید میکند، به اندازهای اطلاق و عمومیت ندارد که همه تحولات سیاسی ـ اجتماعی تاریخ ایران را بر اساس آن بتوان تجزیه و تحلیل کرد، بلکه حضور مجتهدان بزرگ شیعه در ایران عصر فتحعلی شاه قاجار، به مهار استبداد مطلق انجامیده است و آنان تا اندازهایی از حقوق مردم در برابر حکومت دفاع کرده و از بار ستم بر ایشان کاستهاند.