چکیده:
محراب و سنگ قبرهای محرابی، از دست ساخته های مهمی در ایران به شمار می روند که از کارکردهای دینی - آیینی متفاوتی برخوردارند. محراب مهم ترین مکان مسجد جهت بازنمایی قبله است و سنگ قبر، لوحی از مشخصات متوفی (نام، تولد، مرگ، مذهب) به نشانه تکریم و احترام برای متوفی است. سنگ قبرهای محرابی، به لحاظ فرمی شباهت بسیاری با محراب دارند. شباهت این دست ساخته ها، نه تنها در فرم ظاهری، بلکه در تزیینات ازجمله آیات قرآنی، ادعیه، اسلیمی و ختایی ها نیز مشهود است. یکی از مرسوم ترین نقوش در این دست ساخته ها، نگاره های نمادین وابسته به خورشید است. این مقاله باهدف شناخت مولفه های معنایی نقش خورشید، سعی در پاسخ به این مساله دارد که نماد خورشید در چه اشکالی، با چه مفاهیمی و با چه افتراق و اشتراک هایی در محراب و سنگ قبرهای محرابی قرن 7-4 ه.ق. جدا از کارکرد آیینی این دست ساخته ها بازنمایی شده است؟ لذا تلاش بر آن است تا با روش تحلیلی- تطبیقی، نمادهای خورشید در این دست ساخته ها، شناسایی و مفاهیم آن ها در ایران باستان و نیز پس از ظهور اسلام بررسی و درنهایت وجوه اشتراک و افتراق آن ها آشکار گردد. یافته ها بیانگر آن است که نماد خورشید در اشکال متفاوتی ازجمله دایره، چلیپا، گل نیلوفر و شمسه در این دست ساخته ها به کاررفته است. تداوم نگاره های خورشید در این دست ساخته ها بیانگر در هم آمیزی فرهنگ ایرانی – اسلامی است که در حکمت ایران باستان نمادی از نور و روشنایی (اهورامزدا) بوده و پس از اسلام نیز به عنوان تمثیلی از جلوه نور الهی به ویژه در نقش شمسه تجسم یافته است. از میان نگاره ها، نقش دایره بیشترین کاربرد را در محراب ها و گل نیلوفر در سنگ قبرها داشته و نقش شمسه و چلیپا در محراب ها حضوری پررنگ داشته و در سنگ قبرها مشاهده نشده است.
Homi Bhabha emphasizes that hybridity is the result of a movement of the two discourses of colonizer and colonized towards each other in the third space. The result would be a totally new object (hybridity) which can change the discourse of power and cause a new movement in society. This study has been done to explore the third space and its influences on visual arts، and it is tried to define the mural of Nomkhubulwane as a product of a clash between the Christian colonizing discourse and the mythological colonized one of Zulu tribe in the third space. The main question is whether this mural is a hybrid product or merely a simple combination of native and foreign elements. Through this comparative study، the artistic expression of the mentioned mural has been considered based upon both the colonized and the colonizer’s visual as well as symbolic values. The comparison is based on descriptive and analytic methods with an emphasis on the rich mythological and traditional art of this tribe and those of Christianity. The required data have been gathered from library documents emphasizing the literature on mythology in South Africa’s universities. This research considering both the ideas and beliefs of the natives and colonizers as well as the social movement that took place after this mural (the struggles against HIV and for defending the native girls’ rights)، proves that the mural not only is a combination of the native and foreign artistic elements، but also it presents Bhabha’s ideas on transitions in socio-political discourse.
خلاصه ماشینی:
این نقش در مقابل نگاره های پیشین (چلیپا، دایره و گل چندپر) در فرهنگ اسلامی نقشی نمادین و تجسمی از الوهیت و نور وحدانیت شناختهشده و تمامی مفاهیمی را که در رابطه با نمادهای خورشید (نور و روشنایی) در ایران باستان مطرح بوده است بازنمایی میکند (جدول 1).
استمرار نگاره های چلیپا، دایره، گل چندپر و نیز شمسه به عنوان یک موضوع در زمینه های گوناگون به ویژه در دستساخته های دینی- آئینی بیانگر رابطه بین هنر، اعتقادات و نیز تداوم فرهنگ ایرانی و جهانبینی اسلامی است که در ایران باستان تمثیلی از نور و روشنایی اهورامزدا و در ارتباط با ایزدان آن دوران بوده است و در جهانبینی اسلامی نیز بیانگر اصل توحید، نبوت و نمادی از حقتعالی و پیامبر اسلام شناختهشده که به ویژه این مفاهیم در نقش شمسه تجسمیافته است.
تجسم نگاره های نمادین خورشید در محراب و سنگ قبرهای محرابی، گاه مشابه با فرمهای پیش از اسلام بازنمایی شده و گاه متأثر از فرهنگ اسلامی در ترکیببندیهای متفاوتی مانند ترکیب با اسماء اولیا الهی به ویژه نام علی (ع) ظاهرشده است.
(رجوع شود به تصویر صفحه) مطالعه تطبیقی آثار صنیعالملک و تابلوهای مادونای فولینیو و عروج مسیح (ع) اثر رافائل* مهدی حسینی** علی بوذری*** چکیده ابوالحسن غفاری، ملقب به صنیعالملک، یکی از شمایل نگاران، تصویرسازان و نقاشان پیشرو ایرانی در دوره قاجار است که توانست در مدت کوتاهی آثار هنری بیشماری را خلق کند و تأثیر شگرف و ماندگاری در هنر نقاشی، تصویرگری و شمایل نگاری ایران به جای گذارد.