چکیده:
در سال های نخستین قرن بیستم، رهبران سیاسی ترکیه و ایران که متوجه عقب ماندگی کشور خود شده بودند، چاره کار را در نوسازی سریع به شیوه غربی جست وجو می کردند. با توجه به ناآشنایی معماران داخلی با شیوه های نو، حضور معماران خارجی در عرصه آموزش متخصصان داخلی و طراحی و اجرای طرح های عمرانی، سبب تحولات عمده ای در معماری معاصر ایران و ترکیه شد. حضور این معماران در دوران پهلوی، هم زمان با دوره جمهوری اول تا کودتای نظامی 1980میلادی در ترکیه، سبب شد، معماری دوره معاصر از پیشینه تاریخی در این کشورها فاصله بگیرد.
این پژوهش به دنبال آن است که با مطالعه تطبیقی نقش معماران خارجی در تحولات معماری ایران و ترکیه، چگونگی تاثیر متقابل این معماران در معماری معاصر این دو کشور را بررسی کند؛ بنابراین، تحقیق حاضر، نقش این معماران را در تحولات معماری معاصر در ایران و ترکیه شناسایی می کند. در این پژوهش در مرحله اول از روش تفسیری تاریخی استفاده شده است و گردآوری اطلاعات مربوط به معماری معاصر ایران و ترکیه به شیوه مطالعات اسنادی انجام شده است و در مرحله دوم، مطالعه تطبیقی میان معماری معاصر دو کشور صورت گرفته است. نتایج پژوهش، نقش معماران خارجی در تحولات معماری معاصر ایران و ترکیه در سال های 1300 تا 1357ه.ش. (1920 تا 1979م.) را به دو دوره کلی تقسیم می کند و نشان می دهد که در دوره نخست، این معماران در بنیان گذاری شیوه جدید آموزش معماری و نیز معماری و ساختمان سازی در هر دو کشور نقش داشته اند و در دوره دوم، نقش معماران خارجی در حوزه آموزش معماری و فعالیت های حرفه ای در ترکیه، نسبت به ایران محدودتر است. همچنین معماران خارجی از معماری بومی و سنتی در هر دو کشور تاثیر پذیرفته اند.
Among multiple discovered Nishapur pottery works of 9th to 11th century AD، there are samples which differ from the others in aesthetic aspects. Their creators may have followed other aesthetic rules presumably. In these cases، there are not lots of ornamentation، vibrant colors and prevalent motifs of their period. And also empty spaces and a kind of stillness play an important role in them unlike previous ones. In short، minimalist characteristics have been applied in their embellishment. The 5 pottery works which are selected by purposive sampling and compared with the ideas of minimalism in this study are selections of this Nishapur potteries group which indicate the aforementioned characteristics. In this article، which has been done through descriptive-analytical method with comparative approach، it is tried to answer this question that whether the Nishapur selected pottery works correspond with aesthetic features of minimalism. The researchers classified the ideas of minimal art on the basis of Loredana Parmesani’s thoughts at first into 18 and then into 10 categories and then provided a self-made questionnaire based on Delphi method of sampling and distributed them among 5 art faculty members of Shahed University in order to determine the amount of correspondence between these pottery works and minimalism ideas. Afterwards، the percentage of correspondence was presented by quantifying the information. The results of this study clarify that the amount of correspondence between these pottery works and minimalism ideas is significant and about 78% to 84%. Therefore، they can be considered as minimalist artworks about 900 years before minimalism emergence. It is necessary to mention that all of the 10 properties don’t exist even in very famous minimalism works entirely. Considering this 900-year difference between these two phenomena indicated that the reasons of this similarity have mutual ideas، similar aesthetic rules and tendency to simplification and reduction. The results also indicated that among the minimalism Ideas، 2 properties of “simple form and non-use of multiple forms simultaneously” and “minimum color” exist more in the samples with one hundred percentage. The results also emphasize on the importance and necessity of recognition of Iranian culture and art in order to identify its aesthetic criteria.
خلاصه ماشینی:
شایان توجه است که معماران بومی، چون حسین امانت، نادر اردلان، علی سردار افخمی، کامران دیبا و دیگران، پیشرو جریانی نوگرایانه در معماری این دوره بهشمار میرفتند که پیوند عمیقی با گذشتۀ معماری ایران از خود بروز میداد؛ اما در کشور ترکیه بهعلت بحرانهای سیاسی و اقتصادی یادشده و نیز تأسیس اتحادیه های معماران بومی، کاهش محسوسی در تأثیر نقش معماران خارجی مشاهده میشود.
. این نوشتار به روش توصیفی- تحلیلی بر پایه مطالعات کتابخانهای باهدف معرفی دو دیباچه ارزشمند از منابع مکتوب هنر ایران، در پی پاسخگویی به این پرسش است که قصه خوان در نگارش دیباچه مرقع شاه طهماسب تا چه میزان از متن دیباچه دوستمحمد تأثیر پذیرفته است و در این راستا سعی دارد تفاوتها و اشتراکات ساختاری و محتوایی هر دو متن را با ادعای کویین مبتنی بر پیروی مورخان دوره صفوی از الگویی خاص شناسایی کند.
در این میان، پژوهش حاضر، بر روی دو دیباچه دوستمحمد هروی بر مرقع بهرام میرزا شاهزاده صفوی و قطبالدین محمد قصه خوان بر مرقع شاهطهماسب تمرکز میکند.
پرسشهایی که پژوهش پیش رو در پی پاسخگویی بدانهاست به شرح ذیل است: - با توجه به فاصله زمانی بین نگارش دیباچه ها، تأثیرات قصه خوان در نگارش دیباچه مرقع شاهطهماسب از متن دیباچه دوستمحمد تا چه میزان بوده است؟ - بر اساس نظر کویین مبتنی بر پیروی مورخان صفوی از الگوهای مشترک و خاص، ساختار و محتوای متن دیباچه ها چه شباهتها و تفاوتهایی دارند؟ هدف اصلی از این پویش، معرفی دو دیباچه ارزشمند از منابع مکتوب هنر ایران و همچنین پی بردن به شباهتها و تفاوتها در شکل ظاهری نگارش و محتوای کلامی دو دیباچه است.