خلاصه ماشینی:
"اگر جهان را غایتمند و هدفدار و معنادار فرض کنیم و دین را به عنوان یکی از پاسخهایی که انسان در طول تاریخ به سؤالهای هستی شناسهاش داده،بپذیریم و ادبیات را هم یکی از ابزارهای رسیدن به دینداری بدانیم،سؤال این است که این ابزار چگونه ابزاری است؟ آیا قرار است یک ابزار تبلیغاتی باشد؟آیا قرار است یک ابزار تعلیماتی و آموزشی یا مستند به اسناد تاریخی باشد؟ حضور چه چیزهایی در ادبیات دینی مجاز است؟تاریخ،حقیقت یا تخیل؟چه چیزی قرار است در ادبیات اتفاق بیفتد؟ اینها سوالاتی است که بهتر است بعدا به آن بپردازیم.
دیگر اینکه وقتی میگوییم هدف ادبیات دینی،این است که انسان را برای هدف غاییاش کمک کند،این سؤال پیش میآید که در کدام دینها و کدام هدف غایی؟و آیا این ادبیات دینی که ما امروز دربارهاش صحبت میکنیم،تنها دین اسلام است؟منظور از اسلام هم فقط مذهب شیعه است؟یا اینکه دین را در معنای کلی و عام آن فرض میکنیم؛هر دینی،اعم از ادیان الهی و غیر الهی؟ بحثمان خیلی محدودتر میشود و با توجه به احکام و مناسک و آن بایدها و اما اگر منظورمان دین مشخصی باشد، دستوراتی که در هر دین مطرح میشود،ادبیات دینی هم متناسب با آنها معنا میگیرد.
اما اگر منظورمان کتابهایی باشد که دینیاند و ارزشهای ادبی هم دارند، این ادبیات نیست و کتاب دینی است و با ادبیات خیلی فرق میکند نظر آهاری: دربارهء دین ما نمیتوانیم کاملا وارد حوزه تاریخ شویم یا دقیقا در قلمرو علم حرکت کنیم؛ چون در این حوزهها دین محل اشکال خواهد بود؛ مگر اینکه محور مشترک دین را بگیریم که همان معنویت و تجربه حسی، ذوقی و باطنی هر فرد باشد میگوید که نماز بخوانید،بخشی از دین مقصودشان است."