چکیده:
سالارنامه کتابی حماسی به شیوة شاهنامۀ فردوسی است. در این اثر تاریخ ایران از ابتدا تا زمان سرودن آن، دوران زمامداری مظفرالدین قاجار، به نظم درآمده است. این کتاب دو بخش دارد؛ بخش نخست به نام نامۀ باستان از ابتدای تاریخ ایران تا پایان پادشاهی یزدگرد ساسانی را در بر میگیرد و سرودۀ روشنفکر و آزادیخواه کرمانی، میرزا آقاخان است. پس از آنکه عوامل حکومتی قاجار او را کشتند، ملااحمد حافظ عقیلی کرمانی ـ در اندک زمانی بعد از سرودن این اثر ـ ادامۀ کار را تا دورۀ مظفرالدینشاه به انجام رساند. ملااحمد بن حافظ در خدمت عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، سالار لشکر ایران بود و به همین سبب نام کتاب را سالارنامه گذاشت. اکنون تنها سه نسخه از این اثر موجود است که نگارنده با سیری در آنها به معرفی و متنشناسی کتاب میپردازد. شاعر با بینشی نو به رخدادهای تاریخی گذشته مینگرد و آنها را به پیروی از فردوسی در سبک حماسی بیان میکند؛ باتوجهبه به این نکتهها چهارچوب کلیای از تاریخ ایران، از ابتداییترین دوران تا زمان قاجار به زبان شعر میتوان ارائه داد. زبان شعری آقاخان روان و یکدست و از صنایع ادبی به دور است؛ اما ملا احمد حافظ همواره میکوشد از عناصر بلاغی بهویژه تشبیه و ایهام استفاده کند؛ همچنین در مقایسه با زبان نامۀ باستان، مطالب شاعر یکدست نیست. آقاخان از ابتداییترین زمان ایران برای تاریخ واقعی سخن گفته است. البته به سبب وجودنداشتن اسناد تاریخی تحت تأثیر کتابهای دساتیری بوده است؛ اما در دورههای بعد تاریخی، بهویژه مادیان و هخامنشیان و اشکانیان و سلوکیان و ساسانیان، با اسناد کشفشدۀ باستانشناسان و ترجمۀ خطوط قدیمی، تاریخ صحیحی به زبان شعر ارائه میدهد. احمد بن ملاحافظ نیز با استفاده از تاریخهای گوناگون دورۀ اسلامی ایران، بهویژه روضهالصفا ادامة دورههای تاریخی را به نظم درمیآورد و تاریخ درست و فشردهای ارائه میکند.
Salarnameh is an epic book based on the style of Ferdowsi's Shahnameh، in which the history of Iran has been depicted from the beginning until the reign of Mozaffar al-Din Shah Qajar. The book consists of two parts: the first part from the beginning of Iranian history to the end of the Yazdgerd Sassanid’s kingdom was written by the intellectual and libertarian Kermani poet ‘Mirza Aqa Khan’ under the title of the Ancient Letter. Shortly after the creation of this work and the death of Mirza Aqa Khan، Mullah Ahmad Hafez Aghili Kermani continued the work until the time of Mozaffar al-Din Shah and changed the name of the book into Salarnameh. The author of this paper reviewed the textual content of three versions of this book (currently only available in three versions). In view of the poet's new look at past events and expressing it in the epic style، based on Ferdowsi، he introduced a comprehensive framework of Iranian history from the earliest to the Qajar era، with the language of poetry. The Aqa Khan’s poetic language is far from literary and explicit but monotonous; however، Mullah Ahmad Hafez has tried to use the elements of rhetoric، especially simile and equivocalness in the text. Compared to the ancient language، poetry is not uniform. From the historical point of view، the Aqa Khan's ideas have been discussed since the earliest times of Iran as a true history، and the ambiguity that was observed at that time due to the lack of historical documents has been influenced by the books of descendants، but in the later periods of history، especially the Medes، the Achaemenids، the Parthians، Seljuks، and Sassanids، with archaeological discoveries and the translation of the old lines، a perfect date for poetry was provided.
خلاصه ماشینی:
این کتاب دو بخش دارد؛ بخش نخست به نام نامۀ باستان از ابتدای تاریخ ایران تا پایان پادشاهی یزدگرد ساسانی را در بر میگیرد و سرودۀ روشنفکر و آزادیخواه کرمانی، میرزا آقاخان است.
همچنین او بر آن است که کم و بیشی موجود در تاریخ ایران به سبب شاهنامۀ فردوسی است که در آن بسیار اشتباه و نادرستی رخ داده و نام شاهان را تمام نگفته است: در آن نامهایی که او گفته است بسی سهو و تحریفها رفته است همان در زمانهای شاهان پیش بسی کرده تلفیق از کم و بیش نگفته است نام شهان را تمام بهترتیب زایشان نبردهست نام شاعر سبب این نقصها را در چند چیز میداند: الف) کسی نمیتوانسته است خطوط قدیم را بخواند و به همین سبب اقوام قدیمی مثل آسوریان، مادها، لیدیها ناشناس ماندهاند؛ ب) بسیاری از افراد ذکرشده در شاهنامه حاکم و شاه بودهاند؛ مثل فریبرز، توس، آرش که فردوسی به شاهی آنان اشارهای نکرده است؛ ج) جاهایی مثل دشت دغو و نمونههایی از این دست در شاهنامه مکان نیست بلکه دغو7 همان دیاکو است؛ همچنین افراد ذکرشده درشاهنامه شخص نیستند؛ برای مثال افراسیاب تورانی در این اثر به «وراز آب» یا ماوراءالنهر تبدیل میشود یا پشنگ، قوم پوزانیاس است یا پلاشان، قوم بلژیک است.