چکیده:
امام خمینی(ره) با تأکید بر اصل «پیوستگی دین و سیاست»، توانست انقلابی را در ایران رهبری نماید و بهثمر رساند که نه تنها بساط استبداد و ستم رژیم شاهنشاهی را درهمپیچید، بلکه برای خود، نمادی از مقاومت هویتی و فرهنگی نیز برجای گذاشت. از آنجا که مهمترین ویژگی اسلام موردنظر بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران «سیاسی بودن» آن است، بنابراین اسلام مطلوب انقلاب اسلامی که در عمل بهکارگرفته شده و به حاکمیت دست یافته است، «اسلام سیاسی» است. با وجود این، رویکرد سیاسی به اسلام منحصر به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران نیست. در دهههای اخیر ما شاهد انواع متفاوتی از اسلام سیاسی هستیم: «اسـلام سیاسـی لیبـرال ترکیـه»، «اسـلام سیاسـی محافظه کار عربستان سعودی» (وهابی)، «اسلام سیاسی بنیادگرای پاکستان و افغانستان» (طالبانی)، «اسلام سیاسـی اقتصادی مالزی» و «اسلام سیاسی وحشت آفرین داعش». به رغم صفت مشترک «سیاسی» در تمام انواع اسلام برشمرده، سیرهی نظری و عملی اسلام سیاسی انقلاب اسلامی در مقایسه با انواع دیگر اسلام سیاسی، کاملاً متفاوت است. از میان انواع تفاوتها، مقولهی «خشونت» از برجستگی و اهمیّت بیشتری برخوردار است. در حالی که در اسلام سیاسی سلفی - وهابی، طالبانی و بویژه داعشی، انواع خشونت پنهان و آشکار و حتی «وحشت» دیده میشود، اسلام سیاسی انقلاب اسلامی مبتنی بر مؤلفهها و شاخصههایی است که دامنش را از خشونت پاک نگه میدارد. با توجه به ملاحظات بالا، مدّعای اصلی این مقاله آن است که «اسلام سیاسی انقلاب اسلامی به سبب بهرهمندی از عناصر و مؤلفههای فرهنگی و کلامی چون منطقگرایی و عقلانیت و خردورزی، «کرامتپروری و شرافتدوستی» و «تساهل و تسامح» نهتنها خشونت نامعقول و روشهای غیرانسانی خشن را برنمیتابد و آن را نفی میکند، بلکه حتی برای دستیابی به جهان عاری از خشونت نیز میکوشد.» برای ارزیابی این مدّعا، تلاش شده است با استفاده از روش کتابخانهای و بهره گیری از منابع معتبر، دادههای مناسب جمعآوری و سپس توصیف و تحلیل شوند. از این رو، پژوهش حاضر از نوع «توصیفی- تحلیلی» با رویکرد اسنادی و مقایسهای است. روش کار نیز بدین ترتیب خواهد بود که پس از بیان مقدمه و تعریف خشونت و انواع آن، دیدگاههای نظری مربوط به ریشههای خشونت بررسی شده، عوامل بازدارندهی آن در اسلام سیاسی انقلاب اسلامی مشخص و ارزیابی می گردد و در انتها نیز نقش اسلام مذکور در زمینه و بسترسازی جهان عاری از خشونت تشریح میشود.
Imam Khomeini (RA) with emphasis on the principle of continuity of religion and politics could lead the revolution in Iran and eradicate tyranny and oppression. He not only turned down the Shah’s regime، but also inherited his unique legacy characterizing cultural identity and remained a symbol of resistance within the international arena. Since، the political aspect is most bearing issue to the founder of Iran’s Islamic revolution. Therefore، desirable Islam from our revolutionary point of view encapsulating the pragmatic Islamic revolution capable of achieving sovereignty which could best be defined as political Islam. However، the political approach of the Islamic Revolution is not unique to the Islamic Republic of Iran. In recent decades، we have witnessed different kinds of political Islam: political Islam in Turkey- liberal Islam، politically conservative Saudi Wahhabi، fundamentalist، political Islam (Taliban) in Pakistan and Afghanistan، political Islam perceivable in Malaysian economy and Islamic terror practiced by ISIL .Despite the common trait of political Islam ، theoretical and practical manner of political Islam in Iran’s Islamic Revolution is fundamentally different in comparison with other types of political Islam mentioned earlier.
Among the types of differences، the issue of “violence” is of great prominence and importance. While the political Islam of Salafi - Wahhabi، Taliban and especially the Islamic State (ISIL) accommodates overt and covert forms of violence and even “The state of being panic” which can be seen in political Islam and the Islamic revolutionary movement of Iran was built on elements and attributes that keeps such system clear of any violence or atrocities.
Given the above considerations، the main argument of this paper tape that “political Islam as practiced by Iranian Islamic revolution utilizes the benefit of cultural elements and words such as logics، rationality and wisdom، dignity and honor، friendship (tolerance) not only denies and rejects violence and violent irrational and inhumane methods، but also seeks to achieve a world free of violence. To assess this claim، the current research is trying to use library and get the best from reliable sources to collect the appropriate data which should be described and analyzed at later stages.
Hence، the study is a “descriptive - Meta analysis “ bases its substantiation on valid documents and comparative approach. Methods are also being carried out in a way that after introduction and definition of violence and their different theoretical perspectives، the roots of violence are investigated.
خلاصه ماشینی:
با توجه به ملاحظات بالا، مدعای اصلی این مقاله آن اســت که «اســلام سیاسی انقلاب اســلامی به ســبب بهره مندی از عناصر و مؤلفه های فرهنگی و کلامی چون منطق گرایی و عقلانیت و خردورزی ، «کرامت پروری و شرافت دوســتی » و «تســاهل و تسامح » نه تنها خشــونت نامعقول و روش های غیرانسانی خشــن را برنمی تابد و آن را نفی می کند، بلکه حتی برای دستیابی به جهان عاری از خشونت نیز می کوشد.
اگر اسلام سیاسی طالبانی و القاعده و سلفی « وهابی ، بویژه داعشی ، برای دستیابی به اهداف خود» که در مشروع بودن آنها تردید فراوان وجود دارد- از خشونت کور و زور عریان و ایجاد ترور و وحشت استفاده می کند و بر مشی «افراطی » پای می فشارد (علیخانی ، ١٣٩٤: ١٧٠، ١٨٤-١٨٢، ١٩٧-١٩٥)، اســلام سیاســی انقلاب اسلامی با رد و نفی خشونت و تحجر و دگم اندیشــی ، اهداف مشــروع خود را از مسیر منطق و استدلال و خرد و عدالت جست وجو می نماید و بر مشــی «اعتدال و واقع گرایی » اصرار دارد (خرمشــاد و کیانی ، ١٣٩١: ٣٠ و ٤٦؛ دهشیری ، ١٣٩٠: ١٨٥-١٨٣).
از این رو، مدعای این پژوهش آن اســت که اســلام سیاسی انقلاب اسلامی به ســبب بهره مندی از عناصر و مؤلفه های فرهنگی و کلامــی چون «منطق گرایی و عقلانیت »، «کرامت پروری و شرافت دوســتی » و «تساهل و تسامح » نه تنها خشونت نامعقول و روش های غیرانسانی خشن را برنمی تابد و آن را نفی می کند، بلکه حتی برای دستیابی به جهان عاری از ٦٥ خشونت نیز می کوشد.