خلاصه ماشینی:
"یک نویسنده برای اینکه بتواند به نحو موفقیتآمیزی،حس شکوه و ابهت را بیافریند بایستی خوانندگانش را به عدم درک و فهمشان آگاه سازد و در عین حال،چنین القا کند که آنچه افاده و منتقل میشود،هم بالاتر از درک و فهم شخصیتهای کتاب و هم خوانندگان آن است؛ و نیز هر سائقهای که تاکنون نسبت به راز و رمز بدان دست یافته است،چنان که کارل گوستاو یونگ میگوید شاید بازتاب قدرت و جهانی بودن سمبولیسم باشد.
» بنابراین به عقیدهء یونگ با دستیابی به صورتهای ازلی ناخودآگاه جمعی که بهطور متابعی از طریق ادبیات تخیلی و رویاها،افاده و منتقل میشود، دستیابی به راز و رمز مذهبی و امر ربانی و قداستآمیز- در واقع خداوند-برای انسان امکانپذیر میشود او گفت:«فکر میکردم اینجا مرده.
بسیار جالب است که تقابل بین تأکید صریح کولیج را بر«صورت»بزرگی که کتی میبیند و این قطعه که نگاه کردن به صورت اصلان برای بچهها امکانناپذیر در موفقترین نمونههای خلق حس راز و سر مذهبی،نویسندگان بر صورتهای ازلی که با بهار و اوایل تابستان، مناسبت دارند و بر صورتها ازلی مربوط به کمدی تکیه میکنند تا بر تراژدی است،در نظر بگیریم.
به نظر میرسد موفقترین تلاشها در خلق آثار راز و رمزی، آنانی باشند که در آنها کهن الگوهای ادبی آرکی تایپها-به جلوه درمیآیند و این امکان فراهم شده است که خود سخن بگویند تا این که بیش از اندازه توضیح داده شوند،حال چه خواننده چارچوبی از ارجاعات مربوط به این کهن الگوها داشته باشد که به سمبولیسم پژواک کامل بخشد،چه نداشته باشد."