چکیده:
در میان فلاسفه، گاه نظریه حدوث نفس مبنا قرار گرفته و گاه از قدم نفس دفاع شده است. دراینمیان، ملاصدرا به کینونت عقلی نفس در مرحله پیش از تعلق به بدن معتقد است که این مرحله به مرتبه علم خداوند بازمیگردد. این نظریه مساوی با اعتقاد به قدم نفس افلاطونی نیست. البته با بررسی دیدگاه ملاصدرا در قوس نزول میتوان به جایگاه مثالی نفس دست یافت که میتواند توجیهکننده آیات و روایات ناظر بر تقدم نفس بر بدن باشد. قرآن کریم در برخی آیات بر وجود قبلی نفس اشاره کرده و فلاسفه مسلمان ناچارند برای سازگاری نظریه خویش در خصوص جایگاه وجودی نفس با آیات قرآن راهی بیابند. به نظر میرسد ملاصدرا این راه را یافته و از آن دفاع کرده است. او برای نفس پیش از تعلق به بدن، جایگاهی عقلی و مثالی قایل است. دراینمیان، آیات و روایات دال بر میثاق الهی، خزاین الهی و نیز آیاتی که بر هبوط دلالت دارند، میتوانند بر کینونت عقلی یا مثالی نفس حمل شوند؛ چراکه هبوط، بر کینونتی در مقامی بالا دلالت داشته که نفس از آن منزل تنزل یافته است. ملاصدرا تمام روایات دال بر وجود نفس را پیش از بدن با همین نظریه تبیین میکند.
While some philosophers advocated the theory of soul created in time others however defended the theory of eternal soul. Mulla Sadra believes that soul enjoys an intellectual existence before joining a body. This stage belongs to divine knowledge. This theory is not the same as the Platonic theory of eternal soul. While assessing Mulla Sadra's theory we come to know that in the arc of descent soul experiences a symbolic existence (wujud mithali) that explains the religious texts supporting the priority of soul to body. The Holy Quran somewhere mentions that soul existed prior to body. Philosophers have tried their best to reconcile their theory of the existence of soul with Quranic verses. It seems that Mulla Sadra has been able to do so. According to him before joining a body soul has an intellectual or symbolic existence. The Quranic verses and traditions that are related to divine covenant، divine treasuries or descent may be taken to mean the intellectual or symbolic existence of soul. This is because descent (for instance) indicates that soul، before joining a body was enjoying a higher level of existence (compared to its physical existence). Relying on this theory Mulla Sadra explains traditions that tell us that soul existed before it belonged to a body.
خلاصه ماشینی:
در خصوص کینونت عقلیِ نفس نمیتوان ایراد گرفت که: اگر نفس به شکل مجرد پیش از بدن موجود باشد، ذاتاً جوهری کامل است و به ابزار و قوا نیاز ندارد؛ ازاینرو، چه نیاز که این جوهر کامل به بدن تعلق یافته، با ابزار مادی کار کند؟ (همان، ج8، ص331)؛ چراکه در پاسخ میتوان گفت ارواح میتوانند قبل از ابدان موجود باشند و هنگام مهیا شدن بدن به آنها بپیوندند و استعدادهای ذاتی خود را بالفعل نمایند تا در جایگاه دنیا به فعلیاتی جدید دست یابند؛ چراکه فعلیتهای ایشان در سرای پیشاحدوثی، مناسب با همان مرتبه بوده است و تنزل نفوس و تعلق به بدن، موجب تحصیل کمالات جدید خواهد گشت؛ زیرا جایگاه عقلی، جایگاه حرکت اشتدادی نیست و بسیاری از حالات و خیراتی که در ظرف زمان با تعلق به بدن در اختیار ایشان قرار میگیرد، در آن جایگاه امکان حصول ندارد؛ مانند عملی کردن میثاق الهی و حضور در امتحانات و ابتلائات الهی، شهادت و بسیاری از خیراتی که رسیدن به آنها بدون هبوط به عالم دنیا امکانپذیر نبوده است که ملاصدرا خود بسیاری از آنها را در اسفار و به نقل از حکمای گذشته بیان میکند (همان، ج8، ص360).
نکته قابل توجه اینکه، ملاصدرا پس از آنکه وجود نفوس جزئی را قبل از ابدان نفی میکند و دلایل فراوانی در اثبات آن میآورد، در جلد نهم اسفار بر اساس آنچه در شریعت حقه آمده است، وجود نفوس جزئی را قبل از خلقت ابدان میپذیرد و روایات واردشده از ائمه را نیز دال بر همین مطلب میداند: انسان دارای اکوانی سابق بر حدوث شخصی مادی است و ازاینروست که افلاطون الهی برای نفوس کینونتی عقلی قبل از حدوث بدن قایل شد و در شریعت حقه برای افراد بشر کینونتی تشخصی و متمایز سابق بر وجود طبیعی ثبت شده است؛ همانطور که خداوند متعال فرموده است: (و إذ اخذ ربک من بني آدم من ظهورهم ذریتهم...