چکیده:
اتّحاد عاقل و معقول یکی از مهمترین و در عین حال چالشبرانگیزترین مباحث فلسفه لااقل در حوزهی اسلامی است. منشا چالشها و منازعات دیدگاه ابنسینا، در خصوص این مسئله قلمداد شده است. به گونهای که در مطاوی آثار برجایمانده از او هم میتوان دلایل و شواهدی در جهت اثبات نظریه اتّحاد عاقل و معقول به دست آورد و هم دلایلی در جهت نفی و ردّ اتحاد عاقل و معقول. نوشته پیش رو تلاش میکند ضمن بررسی ادله مسئله نفیا و اثباتا، به ارائهی دیدگاه ابنسینا در خصوص اتّحاد عاقل و معقول بپردازد.
خلاصه ماشینی:
""/> آنچه که در باب اتحاد عاقل و معقول مورد نظر و منشأ اختلاف آراء شده، همین معنا از اتحاد است که سه صورت برای آن قابل تصور است: الف) اتحاد ماهوی دو موجود، یعنی اینکه ماهیت دو موجود بر اثر یکی شدن تبدیل به دیگری شود؛ مثلا ماهیت درخت تبدیل به انسان شود.
"/> بر اساس این بیان، عقل بالقوه آنگاه تبدیل به عقل بالفعل میشود که واجد صورتهای معقول شده و نسبتش با این صورتها نسبت اتحادی باشد و نه انضمامی؛ چه اینکه اگر نسبت اتحاد برقرار نشود، لازم میآید که عقل صورت معقول را با وساطت یک صورت معقول دیگری تعقل کند و اگر آن صورت واسطه نیز با عقل متحد نباشد، به واسطهی دیگری نیاز است و بدین ترتیب، این روند همچنان تداوم مییابد که نتیجهای جز تسلسل ندارد و از آنجا که تسلسل ناممکن است، پس میباید عقل با صورت معقول متحد شود.
"/> و نیز در همین کتاب در بحث از لذات و ألم حسی، خیالی و عقلی، نیرومند بودن لذات و ألم عقلی را مورد تأکید قرار داده و بیان میکند که وجه این نیرومندی در این است که امور معقول، در ادراکات عقلی با عقل اتحاد و یگانگی دارد، حال آنکه در امور غیرمعقول اینگونه نیست: «و یجب أن یعلم أن إدراک العقل للمعقول أقوی من إدراک الحس للمحسوس، لأنه- أعنی العقل- یعقل و یدرک الأمر الباقی الکلی، و یتحد به و یصیر هو هو علی وجه ما، و یدرکه بکنهه لا بظاهره»<EndNote No="387" Text=" همان، ص369.
اما اگر گفته شود: ذات عاقل که الف شده است، هنگام تعقل ب «الف» باقی مانده است؛ خود این فرض دو صورت میتواند داشته باشد: 1) «الف بودن» باقی است بدون آنکه ب شده باشد و این یعنی نقض ادعای اتحاد."