چکیده:
امروزه، عرفانها و فرقه های نوظهور به سرعت در حال رشد می باشند. این فرقه ها، از ساختارخاصی پیروی می کنند و رهبر فرقه، خود انتصاب می باشد. این فرقه ها، مبانی و اهداف خاصی دارند و بیشتر این اهداف، درچارچوب مبارزه با قوانین اجتماعی، سیاسی و... نمود می یابد. اگر این فرقه ها به دقت بررسی شود، وجوه و مبانی مشترک میان آنها آشکار می گردد.
روندگسترش فرقه، به اندازه ای شایع است که بیش از2500 فرقه- باگرایش های عرفانی، مذهبی، سیاسی و... - درجهان تشکیل شده است. این فرقه ها، شیوه های خاصی را به منظور جذب یک عضو پی ریزی کرده اند که از انتصاب شخص به عنوان رئیس و رهبر فرقه آغاز شده و با ایجاد شبهه در دین و مذهب سابق عضو و از بین بردن شخصیت او، ادامه پیدا می کند تا عضو به مرحله سر سپردگی کامل رسد.
این فرقه ها، آسیبهای جدی را درسطح زندگی فردی و اجتماعی به دنبال داردکه اگر با این فرقه ها درعرصه های مختلف مقابله نشود، پیامدهای جبران ناپذیری خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
"این فرقه ها، شیوه های خاصی را به منظور جذب یک عضو پی ریزی کرده اند که از انتصاب شخص به عنوان رئیس و رهبر فرقه آغاز شده و با ایجاد شبهه در دین و مذهب سابق عضو و از بین بردن شخصیت او، ادامه پیدا می کند تا عضو به مرحله سر سپردگی کامل رسد.
نمونههای این فرقهها درمسیحیت وجود دارند که فرقه های زیر از آن جمله اند: الف) عرفانهای هندی - یوگا 1 و اشو 2 : از راه عقل و ذهن نمی توان به حقیقت رسید و اگر انسان بخواهد از راه عقل به مقصد برسد، دورتر می شود و مثل سگی می ماند که می خواهد دم خود را با دندان بگیرد؛ اما هرچه به سوی ان حمله ور می گردد، از آن دورتر می شود (هم چنین، او می گوید:) با افتخار می گویم: من صاحب هیچ نظام فلسفی نیستم.
بدون شک، دور شدن از فطرت الهی و کشمکش های درونی پیروان فرقه ها در برابر رفتارهای متناقض اعضا- به ویژه رهبران گرو- در دراز مدت ضربه های روانی عمیقی به فرد وارد می سازد؛ چون اغلب این افراد درجست و جوی سعادت گم شدة خود، به دنبال سراب تصویر شده ازسوی این فرقه ها کشیده شده و وقتی به پاسخ سؤالات خود نرسند و هیچ یک از وعده های دل انگیزی که برای رسیدن به آنها جذب گروه شده بودند، تحقق نیابند، سرخورده می شوند و حاصل این سرخورگی بیماریهای روحی- روانی است."