چکیده:
بر اثر فعالیت های انسانی و پدیدههای طبیعی، چهرة زمین همواره تغییر میکند. سرعت و تنوع این تغییر و تحول در محیطهای شهری بیش از سایر مناطق است. مقالة حاضر تغییر زمانی و فضایی دو شهر ساحلی (چالوس و بابلسر) و دو شهر غیرساحلی (آمل و قائمشهر) استان مازندران را از جنبههای فشردگی، پیچیدگی و مرکزیت شکل شهر با بهکارگیری سنجههای سیمای سرزمین بررسی کرده است. روش تحقیق مقاله کمی است و نقشههای کاربری اراضی در سه طبقه (شهر، اراضی کشاورزی و آب) به روش طبقهبندی حداکثر احتمال از تصاویر ماهواره لندست تهیه شدند. برای تحلیل تغییرات سیمای سرزمین از 12سنجه و در دو سطح طبقه و سیمای سرزمین استفاده شد. نتایج نشان داد مقدار سنجة NP برای طبقة کشاورزی چهار شهر مورد بررسی افزایش یافته، که نشاندهندة پدیدة خردشدگی، کاهش پیوستگی و وجود اختلال در کاربری کشاورزی است. علاوه بر این، یافتهها روند افزایشی تعداد لکهها را در دو شهر قائمشهر و بابلسر نشان داد که گویای وجود ساختار ریزدانهای در این دو شهر است. همچنین، کاهش سنجة ENN-MN فقط برای قائمشهر نشاندهندة مرکزیت بالا است. بهطور کلی، تفاوت بارزی بین شهرهای ساحلی و غیرساحلی از جنبههای فشردگی و پیچیدگی مشاهده نشد.
Land cover always has changed due to human activities and natural phenomena,. Intensive and variety of these changes in urban environments are more than others. The objective of this research was assessment of the temporal and spatial changes for two coastal cities (Chalus and Babolsar) and two non-coastal cities (Ghaemshahr and Amol) in Mazandaran province with the view to compactness, complexity and centrality of urban form using landscape metrics. The research methodology was a quantify method and the land use maps were produced in three classes (urban, cropland and water) by maximum likelihood classificationusing Landsat satellite images. For landscape change analysis 12 landscape metrics were used in the class and landscape level. The results show that the NP for cropland in four cities increased, which represent fragmentation, loss of continuity and interference in cropland. Additionally, increasing trend of number of patches was observed in two cities Ghaemshahr and Babolsar in landscape level that showed fragmented structure in these cities. Also, ENN-MN decreased only for Ghaemshahr that means high centralization was occurred in this city. Generally, the significant difference was not observed between coastal and non-coastal cities with the view to compactness and complexity.
خلاصه ماشینی:
با توجه به مسائل يادشده ، مقالۀ حاضر در پي جواب به اين پرسش اساسي است که آيا بين شهرهاي ساحلي و غيرساحلي از نظر ابعاد فشـردگي، پيچيـدگي و مرکزيت شکل شـهر تفـاوتي وجـود دارد و در برنامـه ريـزيهـاي آتـي مـيتـوان آن هـا را بـراي مديريت هاي شهري به کار گرفت ؟ مباني نظري سيماي سرزمين در برخي متون به معاني چشم انداز، منظره و منظر ترجمه ميشود.
39) در سال هاي اخير مطالعات زيادي از سنجه هاي سيماي سرزمين بـراي برنامـه ريـزي و مـديريت سرزمين بهره برده اند، براي مثال ميرزايي و همکاران (١٣٩٢) بـا بـه کـارگيري سـنجه هـاي سـيماي سرزمين تغييرات پوشش اراضي استان مازندران را بين سال هاي ١٣٨٩-١٣٦٣ بررسي کردند.
محدوده و قلمرو مورد مطالعه محدودة مطالعاتي اين تحقيق چهار شهر استان مازندران شامل آمل ، قائمشهر، چالوس و بابلسـر بـا جمعيت متوسط ٥٠ تا ٢٥٠ هزار نفر است که در طرح پايۀ آمـايش سـرزمين بـه عنـوان شـهرهايي متوسط دسته بندي شده اند (سازمان برنامه ريـزي و بودجـه ، ١٣٦٤).
NP، نشان دهندة تعداد لکه هاي شهري تعيين شده در شهر است کـه بـه فشـردگي اشـاره ميکند و به عنوان ورودي براي محاسبۀ ساير سنجه ها کاربرد دارد (٣٢.
نقشۀ تغييرات کاربري زمين چهار شهر آمل ، قائمشهر، چالوس و بابلسر بين سال ١٣٩٤-١٣٨٠ در اين مطالعه ماتريس خطا براي صحت طبقه بندي و تشخيص خطا به کار گرفته شد که بـراي دو دوره در جدول ٣ خلاصـه شـده اسـت (١٨٩.