چکیده:
یکی از مسائل مطرح در فلسفه اخلاق این است که آیا گزاره های اخلاقی واقع نما هستند و می توان آنها را اثبات پذیر دانست، یا اینکه قوام این گزاره ها، به اعتبار ذهن بوده و برهان ناپذیر به شمار می آیند. با توجه به اهمیت دیدگاه بدیع علامه طباطبائی، در این نوشتار سعی شده تا دیدگاه ایشان در زمینه واقع نما بودن یا نبودن گزاره های اخلاقی و نیز نسبیت یا اطلاق اخلاقی استخراج شود و دیدگاه ایشان مورد بررسی قرار گیرد. توصیف و تحلیل اندیشه های ایشان، حاکی از این است که گرچه ایشان به نظریه اعتباری بودن گزاره های اخلاقی معتقد است، اما اولا، سخن وی تنها در مورد انشائیات (الزام اخلاقی) درست است و نه در گزاره های اخباری. ثانیا، اثبات ناپذیری اعتباریات در قلمرو اخلاق، دلیلی بر نسبیت اخلاقی محسوب نمی شود.
خلاصه ماشینی:
از نظر علامه، مرجع این مفاهیم، مفاهیم حقیقی است؛ زیرا علامه هیچ اعتباری را بدون حقیقت نمیداند؛ یعنی این مفاهیم با توجه به مفهوم حقیقی، اعتبار میگردند تا آثار آن با این اعتبار، حاصل گردد (مطهری، 1383، ج 6، ص 417 و 445؛ طباطبائی، 1387 الف، ج 2، ص 245).
مفاد احکام اخلاقی در نظر علامه بخش مهمی از سخنان علامه، تصریح بر این امر دارند که اعتبار در مفاهیم اخلاقی، به معنای «اعتبار محض» میباشد.
ج. برهانناپذیری: بخشی از سخنان علامه، تصریح بر این امر دارد که گزارههای اخلاقی، با برهان، ناسازگار و در نتیجه، قابل پیگیری و اثبات نیستند (همان، ج 1، ص 83؛ ج 2، ص 327) 7 ، که به بیان دو نمونه، اکتفاء میگردد: «در مورد اعتباریات، برهان جاری نمیشود» (مطهری، 1383، ج 6، ص 445) و «أنها (الاعتباریات) لابرهان علیها» (طباطبائی، 1362، ص 259).
پس یک معنا، مورد نظر است و آن اعتباری محض میباشد؛ زیرا همانطور که ملاحظه گردید، این دسته از سخنان علامه، هم میتواند ظهور در معنای فلسفی داشته باشد و هم میتواند این فرض را قبول کند که این معانی از هستها، انتزاع نشدند، بلکه با توجه به هستها و برای رسیدن به اهداف و واقعیتهایی، از معانی حقیقی خود وام گرفته شده و در این موارد، اعتبار گردیدند.
احکام اسلام در سخنان علامه، موارد فراوانی یافت میشود که در دفاع از جاودانگی قوانین اخلاقی اسلام، بیان گردیده است (طباطبائی، 1430ق، ج 1، ص 48- 49 و 412 و 1371؛ ج 2، ص133؛ ج 4، ص370-371؛ همو، 1371، ص 121؛ همو، بیتا (الف)، ص 59) که به بیان چند نمونه اکتفاء میگردد.