چکیده:
مسئله مورد توجه این نوشتار این است که آیا در تفکر دکارتی، می توان از فلسفه اخلاق سخن گفت؟ آیا فلسفه دکارت درگیر مباحثی در فلسفه اخلاق هست؟ پاسخ این نوشتار به پرسش های فوق، مثبت است. فلسفه دکارت در تمامیت خود، متضمن مباحث مهمی در باب مبادی علم اخلاق است. می توان مباحث متعددی از فلسفه دکارتی را در نظر گرفت که در ذیل فلسفه اخلاق قرار می گیرند، از قبیل نگاه درمانگرانه دکارتی به ساحت های انسانی، مبادی انفعالی و فعال در اخلاق، اخلاق بدن و نفس، مسئله پیشگیری یا درمان در اخلاق، پیوند متافیزیک و اخلاق، رابطه علوم طبیعی و علم اخلاق، سطوح اخلاق و... . این نوشتار ضمن توصیف و تحلیل اهم مباحث فلسفه اخلاقی دکارت، به بررسی و نقد اندیشه های وی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
1. چیستی فلسفه اخلاق فلسفة اخلاق، به معنای خاص خود، از نظر دکارت عهدهدار تأمل در مبانی نظری روان- تنی رفتار است که وی تحت عنوان مباحث کلی مربوط به انفعالات و فعالیتهای نفس مطرح ساخته است و به عبارت دیگر، درک شالودههای نظری و کلی فعالیتها و انفعالات آدمی است: «هدف فیلسوف اخلاق درک عقلانی طبیعت انسانی خود ما و محدودیتهای آن است تا فایده عملی خشنودی استوار و پا بر جا را به ارمغان بیاورد.
فلسفة دکارت، صرفا در پی رفع و دفع رذایل اخلاقی و انفعالات منفی نیست، بلکه دکارت در پی آن است تا نفس را متوجه امکانات درونی ویژه خود نیز بسازد تا از طریق آنها، به سطح زندگی خوب و سالم گام بگذارد.
تفکر کلاسیک در حوزه علم اخلاق، به ویژه در نزد رواقیان، از حیث روش و محتوا فاقد وضوح و تمایز بود: نوشتههای قدمای غیرموحد را که از اخلاق بحث کردهاند به کاخ بلند بسیار با شکوه مانند یافتم که بنیادش بر آب باشد؛ چرا که فضایل را بسیار بالا میبرند و بر هر چیز در عالم مزیت مینهند، اما وسیله شناخت آنها را درست به دست نمیدهند و غالبا آنچه را به این اسم شریف میخوانند، چیزی جز سنگدلی [مانند حکم اعدام برای فرزند برای عقاید خلاف مصلحت کشور] یا نخوت [مانند این فکر که حکیم، آزاد و مستقل و بینیاز است] یا نومیدی [از دنیا و حتی جواز خودکشی] یا پدرکشی [جواز قتل خویشان به خاطر آمال فلسفی]، چیزی نیست (دکارت، 1385، ص 75).