چکیده:
تربیت کلگرا، یکی از جریانهای تربیتی در اواخر قرن بیستم است که با بنمایههای معنوی، به مقابله با کاستیهای نظریههای تربیتی مدرن برخاسته است. اگرچه ریشههای تکوین این رویکرد را میتوان در آثار مربیان معاصر غربی جستجو کرد، اما این مقاله، این ریشهها را در اندیشههای فلسفی و معنوی کهن شرق، با محوریت مکتب دائوئیسم ردیابی کرده، تصویری از مواجهه صورت معاصر این رویکرد و صورت شرقی آن، در عصر کهن ارائه میدهد. این پژوهش، با روش تحلیل محتوا و استنتاج فلسفی، پس از بیان مولفههای بنیادین تفکر دائویی در متون اصلی این کتب، یعنی دائودهجینگ اثر لائوتسه و چانگتزو اثر مولفی با همین نام، دست به ترسیم چگونگی حضور این رویکرد در عرصه تربیت کلگرا زده است. با در نظر گرفتن مضامین بنیادین در دائوئیسم، همچون ماهیت دائو، فروپاشی نظام عرفی ارزشها، خویشتنبودگی و نفی ذهن و زبان، مفهوم اساسی تربیت «سیالیت» و هدف اساسی آن «رهایی از ضمیر» و مفهوم اساسی یادگیری «نا-یادگیری» به منظور شهود حقیقت دائو میباشد.
Holistic education is one of the educational trends of the late twentieth century، which، resting on spiritual foundations، attempted to overcome the shortcomings of modern educational theories. Although the origin of this approach can be found in the works of contemporary Western educators، this paper traces its roots in the old Eastern philosophical and spiritual thoughts centered on Daoism، and illustrates the encounter between the contemporary form of this approach and its eastern form in ancient time .Using content analysis and philosophical evidence، this paper first elucidates the fundamental components of Daoism in the original texts of such books like “the Tao Te Ching” by Lao Tseu and Ching tse، and then deals with the part which this approach has in holistic education. Considering the fundamental themes of Daoism، such as the nature of Dao، the collapse of the conventional system of values، self-monitoring and negation of mind and language; the basic educational concept of "fluidity”، its basic purpose of "liberation from mind" and the fundamental concept of learning" not-learning" reveal the truth of Dao.
خلاصه ماشینی:
"در توضیح اینکه ایزوتسو(1378)، در مقاطع گوناگون اثر خود، نسبیگرایی بنیادین را در دائوئیسم توصیف میکند و آن را مبتنی بر نوعی شهود عرفانی و فراتر از نسبیگرایی ارزشی در اخلاق میداند، میتوان گفت: در اندیشه دائوئیسم، تنها یک راه برای کمال و زیستن اخلاقی وجود دارد و آن هم، تبعیت از دائو است.
در بیان مؤلفههای اساسی اندیشه دائو، این سخن مطرح است از آن جهت که در دائو، عنصر نفی دارای نقشی پر رنگ است ـ به این ترتیب که دائو پیش و بیش از خلقت ده هزار چیز، تهی و بی شکل بوده است، انسان نیز برای پیوستن به این حالت اولیه، باید از بند ذهن و زبان خود رها شود و به مرحله خودبه خودی راه یابد؛ چراکه ذهن و زبان دو ابزاری هستند که انسان از طریق آنها به کثرت امور دامن زده و نامها در حقیقت برساخته ذهن انسان و در جهت رسیدن به خواسته طبیعی او، یعنی متمایز دیدن امور هستند.
روشن شد که اگرچه تربیت کلگرا در عصر حاضر، با تاکید بر عنصر معنویت، در پاسخ به کاستیهای نظامهای تربیتی مبتنی بر رقابت و توانمندسازی اقتصادی شکل گرفته است، اما اگر از منظر اندیشه شرقی، به این جریان نگریسته شود، خود دچار نقصهایی میباشد؛ به این صورت که اگر تربیت کلگرا، به دنبال ایجاد بینش مبتنی بر پیوستگی نسبت به هستی در یادگیرنده است، از شهود اتصال، بلکه در هم آمیزش عناصر هستی با هم و پیوند آنها با نیروی اصلی حیات، ناتوان بوده و هم چنان در عالم کثرت به سر میبرد."