چکیده:
گفت وگو که از جمله عناصر مهم قصه و داستان به شمار می آید، در قرآن کریم نیز به عنوان یک سنت الهی به گونه های مختلف نشان داده شده است. در نظر قرآن انسان موجودی گفت وگو محور محسوب می شود، همچنین گفت وگو به عنوان مقدس ترین راه به شمار می آید چرا که خداوند در انتقال حقایق و مصالح انسان همواره اینراه را برگزیده است، و در ارتباط با پیامبرانش، اولین و بهترین راه را برای انتقال اندیشه و حل اختلافها و رسیدن به نقطهی مشترک گفتگو می داند.
البته قصه های قرآن سهم بیشتری از گفت وگوی قرآنی را به خود اختصاص داده اند؛ مخصوصا در سوره ی قصص، که نوع، سطح و میزان توجه به گفت وگو در این سوره به گونه ای شکل می گیرد که پیامی مهم و تعیین کننده را به بار می نشاند.
این جستار برآن است که وجوه مختلف گفت وگومندی را در سوره ی قصص مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد و انواع آن را برشمارد.
خلاصه ماشینی:
گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نميدهيم تا شبانان [همگي گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پيري سالخورده است ) -گفت وگوي پيامبر با پيامبر(ص ) : شعيب نبي که به پيشنهاد دخترش ، موسي(ع ) را به شباني برگزيد براي ايجاد قرارداد بين خود با حضرت موسي با وي وارد گفت وگو ميشود: «قال إني أريد أن أنکحک إحدي ابنتي هاتين علي أن تأجرني ثماني حجج فإن أتممت عشرا فمن عندک وما أريد أن أشق عليک ستجدني إن شاء الله من الصالحين »(همان : ٢٧) (شعيب ] گفت من ميخواهم يکي از اين دو دختر خود را [که مشاهده ميکني] به نکاح تو در آورم به اين [شرط ] که هشت سال براي من کار کني و اگر ده سال را تمام گرداني اختيار با تو است و نميخواهم بر تو سخت گيرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهي يافت ) و در ادامه موسي چنين پاسخ مي دهد: «قال ذلک بيني وبينک أيما الأجلين قضيت فلا عدوان علي والله علي ما نقول وکيل »(همان : ٢٨) (موسي] گفت اين [قرار داد] ميان من و تو باشد که هر يک از دو مدت را به انجام رسانيدم بر من تعدي [روا] نباشد و خدا بر آنچه ميگوييم وکيل است ) -گفت وگوي موسي با فرعون : موسي به عنوان فرستاده ي الهي با سردمدار ظلم و گردنکشي درباره ي خداوند و نيز عاقبت ستم کاران به گفت وگو مينشيند:«وقال موسي ربي أعلم بمن جاء بالهدي من عنده ومن تکون له عاقبۀ الدار إنه لا يفلح الظالمون » (همان : ٣٧) (و موسيگفت پروردگارم به [حال ] کسي که از جانب او رهنمودي آورده و [نيز] کسي که فرجام [نيکوي] آن سرا براي اوست داناتر است در حقيقت ظالمان رستگار نميشوند) اما فرعون زير بار سخنان موسي نمي - رود و آن را نمي پذيرد و با لجاجت خطاب به اطرافيان چنين ميگويد: «وقال فرعون يا أيها الملأ ما علمت لکم من إله غيري فأوقد لي يا هامان علي الطين فاجعل لي صرحا لعلي أطلع إلي إله موسي وإني لأظنه من الکاذبين » (همان :٣٨) (و فرعون گفت اي بزرگان قوم من جز خويشتن براي شما خدايي نميشناسم پس اي هامان برايم بر گل آتش بيفروز و برجي [بلند] براي من بساز شايد به [حال ] خداي موسي اطلاع يابم و من جدا او را از دروغگويان ميپندارم ).