چکیده:
اجتهاد ملکه ایست که به واسطة آن مجتهد به استنباط احکام شریعت میپردازد. در این مسیر فقیه نمیتواند خویش را بدون جامعه متبوعش فرض نماید، چرا که اگر چنین پندارد حاصل تلاش او چیزی جز احکام منجمد و به دور از هرگونه منطق علمی و عملی نخواهد بود. او لاجرم باید در استنباط ابتدایی احکام و یا در صورت باز پژوهی نظرات خویش که در مواردی نیز به تغییر فتوای پیشینیاش منتج میگردد، نیازهای جامعه و علاوه بر آن، اقتضائات زمان و مکان پیرامون خود را نیز در نظر بگیرد، چنین توجهی میتواند فتاوایی معقولانه و در نهایت التزام عملی مکلفین آن مذهب را به ارمغان آورد. این امر نه تنها با جاودانگی احکام اسلامی در تعارض نیست بلکه با امر مذموم تبعیت کورکورانة شریعت از جامعه کاملاً متفاوت است.
Individual inference (ijtihad) is a faculty through which the jurisprudential authority (mojtahid) attains understanding of the sharia decrees. In this process the jurisprudent cannot consider himself in isolation of his society, for in such a case, the outcome of his efforts will be nothing but some rigid decrees devoid of any scholarly and practical logic. Hence, a jurisprudent, in inferring decrees or revising his own viewpoints that may lead to alteration of his previous decrees, must inevitably take the requirements and needs of the society as well as the requirements of time and space around him into consideration. This consideration can lead to a rational decree and consequently can win practical commitment of the faithful. This issue not only is not in contradiction with the eternality of Islamic commandments but also is totally different from blind following of Sharia of the society.
خلاصه ماشینی:
٢-٢) جایگاه اجتهاد مبتنی بر زمان و مکان در اندیشۀ فقها(مطالعه موردی ) پس از تعریف نسبتا مختصر از اجتهاد به نظر میرسد در این مقام بایـد بـه کنکـاش بـرای دسـتیابی پاسخ به سؤال اصلی بحث ، در راستای چگونگی اجتهاد در پرتو نیازهای اجتماعی، اقتضائات زمان و مکان که در مواقعی نیز ممکن است به تغییر فتوا نیز منجر شـود پرداخـت و در ایـن خصـوص بـا توجه به رسالت این مرقومه به عقیده نگارندگان لازم اسـت بـه آرای فقهـای امامیـه در ایـن مـورد اشاره نمود و برخی از آن قرائت ها را که ممکن است برداشت هـای حاصـل از منـابع اربعـه فقـه را دگرگون سازند یا حداقل در مقطعی نظر مجتهد را به سمتی دیگر معطـوف نماینـد، مـورد بررسـی قرار داد، البته لازم به توضـیح اسـت کـه : ایـن گـزاره در طـول تـاریخ تفکـر اسـلامی بـه وفـور در دوره های مختلف حتی در دورة رسول اکرم (ص )، حضرت علی مرتضی و سایر ائمه اطهار ــ علـیهم صلوات الله ــ وجود داشته است .
در عهـد صـحابه نیـز اجتهاد در پرتو مسائل پیش گفته دیده میشود، برای مثال اگر به اصحاب پیامبر و خلفا نگاه کنـیم ، آنان را بارزترین مردم در به کارگیری قاعدة «اجتهاد متناسب با تغییر موجبات آن و در مـواقعی نیـز تغییر فتوا» مییابیم (امامی و ناصری مقدم ١٣٩٣: ٥٩) و در این باره مثال های فراوانی وجـود دارد کـه بـه یک مورد اشاره میکنیم : احمد و طبرانی روایت کرده است که : کسانی از اهـل شـام بـه نـزد عمـر آمدند و گفتند: ما صاحب اموالی، همچون اسب و برده شده ایم و دوسـت داریـم بـا دادن زکـات ، اموال خود را پاک گردانیم .