چکیده:
وقوع کودتای 1299ه. ش و پس از آن به حکومت رسیدن رضاخان مرحله نوینی را در تکاپوی تاریخی جامعة ایران رقم زد. دولت وی برای رسیدن به ثبات سیاسی، اصل تمرکز را در همة ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، سرلوحة برنامههای خود قرار داد. به لحاظ فرهنگی دولت رضاشاه در صدد بود با اعمال سیاست یکپارچهسازی فرهنگی، تمرکزگرایی قدرت را محقق سازد؛ چرا که دیگر سیاست های دولت رضاشاه همچون ایجاد ارتشی واحد، اسکان عشایر، عرفی کردن قوانین و مواردی از این قبیل نمیتواست موجب دوام و بقای تمرکز قدرت وی شوند. تنوع قومی و فرهنگی جامعة ایران به همراه تنوع اقلیمی، خود مانع عمدهای بر سر این راه بود؛ بنابراین، دولت رضاشاه تلاش داشت با از بین بردن اختلافات فرهنگی جامعة ایران و تبدیل آن به جامعه ای با زبان و فرهنگ و آداب و رسوم مشترک به زعم خویش ملتی با زبان و فرهنگ و آداب و رسوم و معتقدات و آرمان های مشترک به وجود آورد و سیاست تمرکزگرایی را نهادینه سازد. در همین راستا دولت از طریق گسترش و ایجاد مدارس آموزشی نوین و سازمانهایی نظیر سازمان پرورش افکار در صدد برآمد این آرمان را در راستای تحقق اصل تمرکزگرایی پیگیری نماید. اینکه دولت رضاشاه تا چه اندازه موفق شد این هدف را تحقق بخشد خود موضوعی است جداگانه، اما اینکه اعمال سیاست یکپارچهسازی فرهنگی رضاشاه با در نظر گرفتن تنوع اقلیمی و فرهنگی و زبانی جامعة ایران چه جایگاهی در تمرکزگرایی دولت رضاشاه داشت؟ مسئلهای است که این مقاله در صدد تبیین و تحلیل آن است.
خلاصه ماشینی:
"یکی از اصولی را که مخصوصا مورد توجه قرار داده و برای سعادت ملت و حفظ مبانی دین مقدس لازم دانسته اند تولید حس یک جهتی و اتحاد قلبی بین عموم مملکت است تـا در سـایۀ ایـن حـس اتحـاد منظورات ملی و ترقیات مملکتی سهل ترو سریعتر انجام پذیر گـردد؛ ایـن بـود کـه خواسـتند یکـی از عوامل اختلاف و تشتت بین افراد را که عبارت از البسه مختلف میباشد، از میان برداشـته و بـه وسـیله تعمیم لباس متحدالشکل احساسات برادری و اتفاق را که به واسطۀ عوارض ظـاهری و اخـتلاف شـکل معدوم مانده بود، تقویت کرده از قوه به فعل بیاورند»(صلاح ،١٣٨٤:سند ٤،ص ٢٣٦) در واقع اعمال سیاست تغییر پوشش مردان بخشی از پروسۀ یکسان سازی فرهنگی بود که دولـت رضاشاه در پیش گرفته بود.
مـسلما جامعـۀ ایـران بـا معیارهـای دولـت وی، از ملـت همخوانی نداشت ؛ بنابراین ، سیاست گذاری فرهنگی دولت در این راستا امری ضروری تلقی شدو بر این اساس دولت وظیفۀ یکپارچه سازی فرهنگی در جامعه را به عهـده گرفـت و بـا انتخـاب مؤلفـه هـایی مشخص مانند اتحاد زبان و لباس و ایجاد یک ایدئولوژی حکومتی کـه جـایگزین اسـلام شـود، قـصد داشت اختلافات فرهنگی را از میان برداردو به زعم خود ملتـی بـا زبـان و فرهنـگ و آداب و رسـوم و معتقدات و آرمان های مشترک حول محور شاه به وجود آورد، امابا گذشت زمان مشخص شـد نگـرش او به مسئلۀ وحدت ملی برگرفته از یک الگوی بومی و به دور از انگیزه هـای شخـصی نبـوده اسـت ."