چکیده:
خضر یکی از نامهای آشنا در ادبیات فارسی است که در هیأت پیامبر، ممدوح، معشوق، پیر و ... در شعر فارسی ظاهر شده است. علیرغم تفاوت در رویکرد شاعران نسبت به داستان خضر، همة آنها در یک نکته مشترکند و آن دید مثبت آنها به خضر و زندگی جاوید اوست؛ اما این داستان در شعر صائب، مدخلی دیگر یافتهاست. صائب با دست بردن در این داستان، خضر را از هالة رازآمیز پیشین خود جدا کرده و با شگرد خاص خود در خدمت مضمونسازیهای شاعرانه قرار دادهاست؛ علاوه بر آن، بایدگفت آنچه وی را در این زمینه از شاعران پیشین متمایز میکند، بار معنایی منفی داستان خضر در شعر وی است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفتهاست. در این مقاله، تمامی مضمونهای شاعرانة عناصر داستان خضر در شعر صائب گردآوری و طبقهبندی شده و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته و بر این اساس، تفاوت نگاه صائب به شخصیت خضر و عناصر این داستان با نگاه پیشینیانش واکاوی و دلایل این نگرش منفی تحلیل شدهاست
Xezr (the prophet) is one of the famous name in Persian literature that appears as a prophet, a patron, a beloved, a master and etc. in Persian poetry. Though the poets’ approaches to the Xezr story are different but they have a positive common point of view about Xezr and his eternal life, but this story has another concept in Saeb’ poems. He manipulates in this story and separates Xezr from his former mysterious figure and employs him for poetic contents by his special technique, but what distinguishes him from the former poets is his negative concept of this story that it hasn’t been paid attention yet. In this article all of the Saeb poetic contents about Xezr story have been gathered, sorted and studied according to descriptive-analytic method and on this basis the difference of Saeb look to Xezr personality and the characters of the story with formers attitudes and the reasons of this negative attitude have been analyzed.
خلاصه ماشینی:
عليرغم تفاوت در رويکرد شاعران نسبت به داستان خضر، همۀ آنها در يک نکته مشترکند و آن ديد مثبت آنها به خضر و زندگي جاويد اوست ؛ اما اين داستان در شعر صائب ، مدخلي ديگر يافته است .
تنها نوشته اي که به طور خاص به مضمون آفريني صائب پرداخته ، مقالۀ «انحراف از هنجار در شعر صائب تبريزي» از محمد حکيم آذر است که با ارائۀ شواهد شعري، موضوع «مخالف خواني» در شعر صائب را به طور کلي مورد توجه قرار داده است ؛ درحالي که در مقالۀ حاضر، به طور خاص به داستان خضر در شعر صائب و نگاه فراهنجار و منفي شاعر به اين داستان و بويژه مهم ترين بخش آن يعني نوشيدن آب حيات و تحليل اين ديدگاه پرداخته شده است .
آب حيات نيز اگر در ديد شاعران ديگر آنچنان دور از دسترس و کيمياوار است که براي به دست آوردن آن ، به رمز پناه برده و حقيقت آن را در معناي رمزي آن يافته اند، در شعر صائب ، در معناي واقعي آن ، يعني آبي که زندگي جاويد ميبخشد، مورد توجه قرار گرفته و از اين جهت مورد طعن و سرزنش او واقع شده است .