چکیده:
کوهن پیشرفت علم را بدون استفاده از مفهوم صدق یا تقرب به صدق تبیین می کند. او با این
تلقی رایج موافق نیست که انباشت نظریه های تایید شده عامل پیشرفت علم است. انقلاب
علمی در نظام فکری او گسستی است که باعث پیدایش پارادایمی قیاس ناپذیر است. کوهن
همچنین با تمسک به فرضیة تطور هیچ گونه غایتی را برای تاریخ علم در نظر نمی گیرد و
پیچیدگی شاخه های تخصصی علوم را ناشی از تحولات بی هدف می داند. بنابراین پیشرفت به
معنای انباشت صدق یا تقرب به صدق مطرح نیست. پیشرفت صرفا به این معناست که یک
پارادایم امکان پژوهش در مسائل تخصصی و جزئی را فراهم می کند و در حل مسائل درونی
خود رو به پیشرفت است. در این مقاله استدلال خواهد شد که بدون تمسک به مفهوم صدق
نمی توان از پیشرفت در علم سخن گفت. با اینکه کوهن انقلاب را به عنوان گسست معرفی
می کند اما این ادعا از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و منتقدین او نشان می دهند که حتی در
انقلاب های علمی مورد ادعای او نیز بسیاری از دستاورد های گذشته حفظ شد ه اند. خود
کوهن نیز در آثار بعدی خود از لزوم تحول درمفهوم انقلاب خبر می دهد.
خلاصه ماشینی:
"با اینکه کوهن انقلاب را به عنوان گسست معرفی میکند اما این ادعا از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و منتقدین او نشان میدهند که حتی در انقلاب های علمی مورد ادعای او نیز بسیاری از دستاوردهای گذشته حفظ شده اند.
با اینکه کوهن مدعی است نوآوری اصلی داروین این بود که هر گونه غایت و هدفی را در رویدادهای طبیعی انکار کرده ، اما به نظر میرسد مسئلۀ وجود هدف در رویدادهای طبیعی، پرسشی زیست شناختی نیست که با روش تاریخی و تجربی داروین بتوان پاسخی ایجابی یا سلبی برای آن یافت .
او در این خصوص مینویسد: «اگر شما مسیر رشد علم را همان گونه که متعارف است به صورت الگویی تکاملی و درخت مانند تصور کنید آنگاه فکر میکنم در نظر گرفتن حالت زیر نه تنها ممکن بلکه بسیار آسان است : مجموعه ای از معیارها را درنظر بگیرید که به مشاهده گر بیطرف ، امکان میدهد که بگوید کدام یک از دو نظریه ای که هریک برای توضیح جنبۀ خاصی از طبیعت ارائه شده اند، در مقام متأخرتر (و در نتیجه ، متکامل تر) قرار دارد و کدام یک در مقام متقدم تر...
کوهن در تحلیل زمینه های بحران با اینکه به دنبال بیان دلایل انقلاب است ، اما بیش از هر جای دیگری از این آموزة محوری خود که تاریخ علم تاریخ گسست هاست فاصله میگیرد و به گونه ای ضمنی یا صریح پیوستگی و تعامل پارادایم ها را نشان میدهد.
,"Reflections on my Critics", in Lakatos, Musgrave (eds) Criticism and the Growth of Knowledge, Cambridge: Cambridge University Press, p."