چکیده:
ابن سینا، نظام فلسفی خویش را بر اصل تمایز وجود و ماهیت مبتنی ساخته است، اما برخی
دیگر از فلاسفه و متفکران در جهان اسلام شدیدا از این سخن ابن سینا انتقاد کرده اند. از
گذشته عقیده بسیاری از صاحب نظران بر این بوده و هنوز هم عقیدة بسیاری بر این است که
گروهی از این منتقدان، از جمله سهروردی و ابن رشد، در فهم منظور ابن سینا از این تمایز
دچار اشتباه شده اند. اما آیا واقعا این گونه است؟ پاسخ مقاله در قبال مسئلة بدفهمی این است
که ابن رشد به این اشتباه دچار گشته، ولی سهروردی خیر. زیرا ابن رشد گمان می کند ابن سینا
در شرح فلسفة ارسطو دچار خطا شده است. در حالی که موضع شیخ اشراق چنین نیست.
تحلیل «اعتبارات عقلیة» سهروردی نشان می دهد که وی با فهم تمایز میان ارسطو و ابن سینا
در مبنا و ریشه و بر اساس مبنایی جدید از علیت و ایجاد، یعنی نظریة انوار الهیه و اضافة
اشراقیه، به عنوان بیانی فلسفی از قاعدة «ایجاد الشیء لا من شیء» به انتقاد از ابن سینا
می پردازد. ابن سینا، خود در مواضعی اشاره می کند که تمایز مورد نظر او تمایزی خارجی
نیست. آنچه مورد نظر ابن سیناست، تمایز متافیزیکی است نه خارجی؛ خود سهروردی نیز بر
این دیدگاه شیخ کاملا واقف بوده است. در واقع، شیخ اشراق اشکالات خویش را بر تمایز
متافیزیکی وجود و ماهیت وارد ساخته، نه تمایز خارجی؛ هر چند، چارچوب اشکال وی
بسیار شبیه به اشکالی است که ابن سینا خود بر تمایز خارجی وجود و ماهیت وارد می سازد و
به همین دلیل است که گمان بدفهمی در بارة سهروردی رفته است.
خلاصه ماشینی:
"ممکن است این گرایش ، همچنانکه پیشتر گفته شد، ناشی از در نظر نگرفتن کل مباحث ، یعنی اصل تمایز میان وجود و ماهیت در کنار صورت بندی سینوی از علیت ، باشد، اما حتی اگر سهروردی نتواند سخن خویش را به کرسی بنشاند، انتقاد وی نابه جا نیست .
پروفسور ایزوتسو در کتاب بنیاد حکمت سبزواری دربارة عروض وجود بر ماهیت در فلسفۀ فارابی و ابن سینا میگوید: بدیهی است که کل برهان به ساختمان مفهومی یک شیء عینی در مرتبۀ تحلیل عقلی مربوط است و «عروض » مورد بحث حادثه ای است که در قلمرو مفاهیم رخ مینماید؛ اما چنانکه بیشتر توجه کردیم در ادامه و دنبالۀ این دلیل به نظر میرسد که ملاحظۀ ساختمان مفهومی محض یک «موجود» واقعی به ملاحظۀ ساختمان عینی فوق ذهنی منتقل میشود.
در اینجا، دیگر برای توجیه فلسفی مسئلۀ خلقت و علم خدا به معلولات ، خبری از تمایز میان وجود و ماهیت مطرح نیست ، بلکه این مسئله به واسطۀ مفهوم «اضافه اشراقی» و عنصر «انوار الهیه » حل شده و در عین حال ، از تیر انتقادات وارد بر ابن سینا به سلامت عبور میکند.
در اینجا، دیگر برای توجیه فلسفی اصل خلقت و علم خدا به معلولات ، به تمایز میان وجود و ماهیت مطرح تمسک نمیشود، بلکه این انگیزة سنتی در تاریخ فلسفۀ اسلامی، به واسطۀ مفهوم «اضافه اشراقه » به خوبی برآورده و در عین حال ، از تیررس انتقادات وارد بر ابن سینا در امان میماند."