چکیده:
در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﻌﻨﺎی »اﺻﺎﻟﺖ وﺟﻮد و اﻋﺘﺒﺎرﯾﺖ ﻣﺎﻫﯿﺖ« دو ﻧﻈﺮﯾﮥ ﻋﻤﺪه وﺟـﻮد دارد. ﮔﺮوﻫـﯽ ﺑـﺮآﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ آﻧﭽﻪ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ و ﺑﺎﻟﺬات ﻣﻸﺧـﺎرج را ﭘـﺮ ﮐـﺮده وﺟـﻮد اﺳـﺖ اﻣـﺎ از آﻧﺠـﺎ ﮐـﻪﻣﺎﻫﯿﺖ ﭼﯿﺰی ﺟﺰ ﺗﻌﯿﻦ و ﻧﺤﻮة وﺟﻮد ﻧﯿﺴﺖ، در ﺧﺎرج ﻋﯿﻦ وﺟﻮد و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ. در ﻧﻘﻄﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﺮوﻫﯽ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ آﻧﭽﻪ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﻋﯿﻦ را در ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘـﻪ اﺳـﺖﺻـﺮﻓﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ وﺟﻮد اﺳﺖ و ﻣﺎﻫﯿﺎت ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﻮد و ﺗﺼﻮﯾﺮ وﺟﻮد در ﭘﺮدة ذﻫﻦ آدﻣﯽ اﺳﺖ. از دﯾﺪﮔﺎه ﻧﻈﺮﯾﮥ اول، اﺗﺤﺎد وﺟﻮد و ﻣﺎﻫﯿﺖ ﭼﯿﺰی ﺟﺰ ﻋﯿﻨﯿﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻣﺎﻫﯿـﺖ ﺑـﺎ وﺟـﻮد ﻧﯿﺴـﺖ وﻟـﯽ ازدﯾﺪﮔﺎه ﻧﻈﺮﯾﮥ دوم، اﺗﺤﺎد ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺻﺮﻓﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨـﺎی ﺻـﺪق ﻣﻔﻬـﻮم ﻣﺎﻫﯿـﺖ ﺑـﺮ واﻗﻌﯿـﺖ ﺧﺎرﺟﯽ اﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﺒﺎرات ﺻﺪراﻟﻤﺘﺄﻟﻬﯿﻦ ﺑﺎ ﻧﻈﺮﯾﮥ دوم ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ اﺳﺖ اﻣﺎ ﻧﮕـﺎه ﻫﻤـﻪ ﺟﺎﻧﺒـﻪ ﺑـﻪﻋﺒﺎرات و ﻣﺒﺎﻧﯽ ﺻﺪراﻟﻤﺘﺄﻟﻬﯿﻦ ﻣﺎ را ﺑﻪ ﻧﻈﺮﯾﮥ اول رﻫﻨﻤﻮن ﻣﯽﺳﺎزد. دو ﺷﺎﻫﺪ ﻣﻬﻢ ﮔﻮاه ﺑﺮ اﯾﻦ ادﻋﺎﺳــﺖ؛ ﺗﺸــﺒﯿﻪ راﺑﻄــﻪ وﺟــﻮد و ﻣﺎﻫﯿــﺖ ﺑــﺎ راﺑﻄﮥ ذات و ﺻــﻔﺎت ﺣــﻖ ﺗﻌــﺎﻟﯽ و ادﻋــﺎی ﺻﺪراﻟﻤﺘﺄﻟﻬﯿﻦ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ اﻧﻄﺒﺎق ﻣﺎﻫﯿﺖ ذﻫﻨﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺧﺎرﺟﯽ در ﻣﺒﺤﺚ »وﺟﻮد ذﻫﻨﯽ«
خلاصه ماشینی:
"ممکن است این سؤال مطرح شود که طبق تفسیر فوق ، دیگـر جـایی بـرای قـول بـه «اعتباریـت ماهیت » باقی نمیماند زیرا ماهیت نیز به عـین وجـود حقیقتـا در خـارج محقـق اسـت پـس معنـای «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت » چیست ؟ در پاسخ به این سؤال گفته میشود؛ بر اساس تصویری کـه تفسـیر فـوق ، از «اصـالت وجـود و اعتباریت ماهیت » به دست میدهد، «اصالت » تنها به معنای «تحقق عینی داشـتن » و «موجـود بـودن خارجی» نیست زیرا ماهیت نیز به تبع وجود و در سایه عینیـت خـارجی بـا وجـود، بـه معنـای دوم موجودیت ، حقیقتا در خارج متحقق و موجود است و ملأ خارج را پـر کـرده اسـت .
نتیجه هر چند برخی از عبارات صدرالمتألهین با نظریه ای هماهنگ است که ماهیت را امری صرفا ذهنی میداند که هیچ گونه ثبوت و تحققی در خارج ندارد اما بایـد توجـه داشـت کـه ایـن عبـارات در حکم متشابهات کلمات صدرالمتألهین است و هیچ دلیلی بر این نظریه وجود ندارد بلکه بـا توجـه به عبارات صدرالمتألهین در باب رابطه ذات و صفات الهی و نیز با توجه بـه مبنـای وی در مبحـث «وجود ذهنی» مبنی بر تصحیح مسئلۀ «مطابقت ذهن و عـین » از طریـق اشـتراک ماهیـت در وجـود ذهنی و وجود خارجی، باید حکـم کـرد کـه تفسـیر صـحیح دربـاره «اصـالت وجـود و اعتباریـت ماهیت » آن است که ؛ وجود حقیقتا و بالذات و به خودی خود در خارج متحقق و موجود اسـت و از آنجا که ماهیت چیزی جز نحوه و تعین وجود نیست ، در خارج عین وجود است و به تبع وجود حقیقتا در خارج متحقق است ."