خلاصه ماشینی:
"مرادی کرمانی،خود در این مورد میگوید که قصههای مجید،در طول 5 سال گذشته فقط 5000 نسخه چاپ شده که هنوز 1300 جلد آن در انبار ناشر است!او میگوید:«من پرتیراژ هستم،اما کتابم نه»1کتابهای او چیزی نزدیک به 20 جایزه داخلی و 8 جایزه خارجی برای او به همراه آوردهاند.
در ضمن،در کنار پیشبرد تمام رویدادهای داستان،محیط روستا نیز معرفی میشود با خانوادههای ساکن در آن؛خانوادههایی که چون دیگر خانوادههای حاشیه کویر،اهمیت تحصیل فرزندنشان بر آنها آشکار نیست و کار کردن بچهها برای آنها در اولویت است.
کرمانی،در این اثر خود نیز چون دیگر آثارش،جنبههای تراژیک نهفته در زندگی روستایی را به خوبی تصویر کرده است.
انتقاد نامستقیم او آیینهء معوجنمایی است که نظارهگر، میتواند چهره افراد مختلف و روابط و تشکیلات گوناگون را در آن تماشا کند طنز کرمانی، طنزی اجتماعی است که با وجود شوخی در سطح، در عمق از جدیتی غیرقابل انکار برخوردار است و نگرشهای عمومی انسان را مدنظر دارد پیشنهاد داد که اگر میخواهد کتابش چاپ شود،برود مثل صمد بهرنگی بنویسد.
خود کرمانی میگوید: «بیشتر به شخصیت مراد در داستان نخل شبیه هستم؛نوجوانی که یک گاو دارد و همه چیزش در وجود این حیوان خلاصه شده من هم گاوی داشتم که میبردمش کنار رودخانه،میچراندمش و خودم توی پونهها میخوابیدم و به آسمان نگاه میکردم...
گویی به دلیل قابلیت و موقعیت آثار این نویسنده در برگردان سینمایی،نویسنده خودآگاه، ناخودآگاه تمایلی به سمت چنین نوع نگارشی یافته است اذعان میکنیم که در داستانهای او خاطراتی خلاق ظهور میکند که موضوع اثرش را منحصر به فرد میسازد،خاطراتی که مخاطب را به زیستن در دنیای مکتوب داستان او دعوت میکند."