چکیده:
از نظر عزیزه هبری، توحید اساس آموزههای قرآنی بوده که همه مبانی اسلامی با توجه به آن معنا مییابند. بدین لحاظ او در پردازش نظریه خویش در مورد عدالت در قرآن، ابتدا به اثبات و تبیین توحید قرآنی و سپس به واکاوایی وجوه مختلف عدالت، میزان و تعادل در مخلوقات خداوند، زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی انسانها با نظر به دو مفهوم قرآنی «العدل» و «المیزان» میپردازد. در مقابل، از نظر هبری، غفلت از این نکته موجب گرفتار شدن در استدلال شیطانی، یعنی برتریجویی و لذا نبود عدالت در زندگی مسلمانان میگردد؛ زیرا طبق آیات قرآنی، ابلیس اولین کسی است که مدعی برتری گشته و از سجده به آدم7 امتناع ورزید. با وجود این، نظریه هبری در این زمینه دچار اشکالاتی نیز هست؛ مانند اینکه گزینش و انتخاب حاکم اسلامی در قرآن با بیعت و تساوی آراء مردم نیست و حق انحصاری خداوند است. دیگر اینکه با توجه به تفاوتهای مرد و زن از نگاه قرآنی، عدالت بهمعنای تساوی نیست، بلکه بهمعنای تفاوت است.
From the viewpoint of Aziza Hibri، monotheism is the basis of Qur’ānic teachings، with respect to which all Islamic principles find their meanings. In this respect، in processing her theory concerning justice in the Qur’ān، she first proceeds to prove and elucidate the Qur’ānic monotheism and then goes on to delve into different aspects of justice، the degree and balance in God’s creatures، individual، social، and familial life of human beings by taking into consideration the two Qur’ānic concepts of “justice” (‘adl) and “balance” (al-mīzān). In contrast، from the viewpoint of Aziza Hibri، negligence of this point، causes one to entangle in Satanic argumentation، i.e.، superiority-seeking، hence lack of justice in Muslims’ life; because، according to the Qur’ānic verses، Iblis was the first to claim superiority and refused prostrating to Adam (A.S.). Nevertheless، Hibri’s theory has some problems in this respect، too; like، in the Qur’ān، selection of an Islamic ruler is not based on people’s allegiance and equality of votes; rather، it is God’s exclusive right. Furthermore، with respect to the differences of man and woman in view of the Qur’ān، justice does not mean equality، it rather means difference.
خلاصه ماشینی:
با وجود این، نظریه هبری در این زمینه دچار اشکالاتی نیز هست؛ مانند اینکه گزینش و انتخاب حاکم اسلامی در قرآن با بیعت و تساوی آراء مردم نیست و حق انحصاری خداوند است.
نقد استدلال توحیدی عزیزه هبری در اثبات عدالت عزیزه هبری در دو قسمت قبل با تحلیل آیات مختلف قرآنی، اثبات نمود که عدالت در قرآن بهمعنای تساوی بوده و مهمترین آموزه قرآنی یعنی توحید نیز منجر به آن میگردد.
2- عزیزه هبری در اثبات نظریه خویش در مورد عدالت تأکید زیادی به میزان و قسط دارد که از نظر او، همه آنها بهخصوص میزان، منجر به تساوی میگردد.
نقد استدلال شیطانی در اثبات بیعدالتی و عدم تساوی بیان گردید که از نظر عزیزه هبری، اعتقاد به توحید نتایج زیادی در حوزه عملکرد فردی و اجتماعی انسان در باب عدالت دارد که انکار آنها منجر به شرک میگردد.
حاصل اینکه عدل در جامعه از طریق اصل تساوی ظهور یافته و از طریق استدلال توحیدی اثبات میگردد، در مقابل استدلال شیطانی که مبتنی بر برتری [عدم تساوی و عدالت] بوده و ناشی از تکبر و نخوت میباشد؛ زیرا خداوند همه انسانها را از یک «نفس» آفریده و تفاضل میان آنها صرفا با تقوا حاصل میشود (حجرات/13) (همان، 247).
هرچند نظریه هبری دارای جامعیت و انسجام درونی است، ولی یکی دانستن مفهوم عدالت با تساوی و میزان در برخی موارد از جمله عدالت اجتماعی، شهروندی و خانوادگی، با آیات قرآن و احادیث سازگار نیست؛ زیرا قرآن در عین عادل و واحد دانستن خداوند، قوانین شرعی و فقهی مختلفی را در مورد گروههای گوناگون انسانی وضع مینماید که با تساوی سازگار نیست.