چکیده:
از برهان صدیقین چندین خوانش ارایه شده است. درمیان اندیشمندان پسین، یکی از مهمترین خوانشها ازعلامه طباطبایی است که با نگرشی وجودی عرضه شده است. مفاد خوانش وتقریر ایشان نسبت به دیگرخوانشهای فلسفی، به مرز عرفان نزدیکتر میشود؛ چه اینکه در نگاه عارف نیز پذیرش خدا اولین اصل و مفروض اصلی تمام مباحث عرفانی است. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به اینکه خوانش علامه دارای لایههای هستیشناسانه و شناختشناسانه مهمی میباشد، درآغاز اصل برهان با تکیه به آثار ایشان نقل و سپس در هفت گام مورد فهم و تحلیل قرار میگیرد و در ادامه برخی از نقدهایی را که گامها و لایههای پیشگفته را نشانه رفته است، شناسایی و آورده شده است و سرانجام نقدهای یادشده، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و از نزدیکی برهان یادشده به عرفان و رویکردعلامه در خوانش برهان، دفاع شده است.
خلاصه ماشینی:
(صدرالمتألهین، 6 / 14 و 15؛ جوادی آملی، بیتا: 221 ـ 216؛ عبودیت، 1384: 279 ـ 278) خوانش علامه ناظر به چنین مطلبی است که میتوان طی هفت گام خوانش ایشان را به شکل زیر، مورد توضیح و تحلیل قرار داد: گام اول: واقعیتی هست این استدلال با این گزاره بدیهی آغاز میشود که «واقعیتی هست» در مقابل اینکه جهان هیچ و پوچ محض نیست.
(عبودیت، 1384: 279؛ همو، 1386: 163 تا 165؛ همو، 1385: 50 ـ 46؛ همان: 68 ؛ جوادی آملی، 1387: 3 / 327 ـ 326) بر این اساس برخی صریحا آوردهاند مقصود از خوانشی که علامه از برهان صدیقین ارائه نموده است و در مقاله چهاردهم اصول فلسفه و روش رئالیسم نیز بدان اشاره کرده است «هماهنگ با مشرب فلسفی صدرالمتألهین نبوده و برمبنای تشکیک در وجود مبتنی نیست».
(همو، 1409: 1 / 42) اما بر فرض اینکه دیدگاه تبعی صحیح باشد و در مورد برخی گزارهها پذیرفته شود همچنان جای این پرسش هست که مطابق گزارهای مانند «سیمرغ معدوم است» به تبع چه واقعیت موجودی تقرر دارد؟ و چه تبیین مناسبی برای صدق گزاره هلیه بسیطه سالبه میتواند ارائه دهد؟ نتیجه: با توجه به آنچه بیان شد اگر پذیرش «نظریه حداکثری مطابقت با عالم وجود» با مشکل مواجه شود نمیتوان وجود یک واجب الوجود (نه یک واجب الوجود بالذات) را ثابت کرد.