چکیده:
بخش مهمی از حکمت های اخلاقی ایران باستان به زبان عربی، ترجمه و در منابع عربی حفظ شده
است. این حکمت ها از راه های گوناگون از جمله آثار نویسندگان ایرانی مانند ابن مقفع و ثعالبی به ادب و
فرهنگ عربی نفوذ کرده و به تدریج، هویت اصلی و ایرانی آن از بین رفته است . این مقاله به بررسی
برخی از حکمت ها که نام گوینده آن در گذر زمان بنا به دلایل گوناگون حذف گردیده و اصالت ایرانی آن
در فرهنگ عربی مغفول مانده، میپردازد. به علت فراوانی منابع عربی در این زمینه، پژوهش حاضر به
کتاب العقد الفرید، اثر ارجمند ابن عبدربه(متوفی 328 ق) محدود شد؛ این کتاب به مثابه گنجینه ادب شرق، دربردارنده بسیاری از حکمت های اخلاقی ایرانیان است که به صورت پراکنده در لابه لای کتاب آمده
است. پاره ای از این سخنان از کتاب مذکور، گردآوری شد و با تکیه بر منابع معتبر عربی و فارسی و
مولفه های فرهنگی، اجتماعی، محیطی و غیره توصیف و تحلیل گردید تا مالکیت معنوی آن، دوباره به
حکیمان و پادشاهان دوره باستان همچون بزرگمهر، اردشیر، انوشیروان و غیره بازگردانده شود.
خلاصه ماشینی:
به علت فراواني منابع عربي در اين زمينـه ، پـژوهش حاضـر بـه کتاب العقد الفريد، اثر ارجمند ابن عبدربه (متوّفي٣٢٨ق) محدود شد؛ اين کتاب به مثابه گنجينه ادب شـرق، دربردارنده بسياري از حکمت هاي اخلاقي ايرانيان است که به صـورت پراکنـده در لابـه لاي کتـاب آمـده است .
از انوشيروان نقل است :« نياز قلب ها به حکمت به مثابه نيـاز بدن به غذا است » (المبرد، ١٤٠٩ق / ٢ : ٥ ؛ ابن نباته ، بي تا: ٦٠) نويسندگان و دانشمندان ايراني بسياري از ايـن سـخنان ارزشـمند را بـه زبـان عربي منتقل کردند و «در جهت باز شناساندن تمدن و احياي ميراث فرهنگي خود کوشيدند» (العاکوب،١٣٧٤: ١٥)؛ از اينرو نخستين کتابهايي که به زبان و فرهنگ عربي ترجمه شد کتابهايي مانند خداينامه ، آيين نامه و تاج نامه ها بود.
(بابکان ، ١٣٤٨: ١١٣) اين حکمت در مجمع الأمثال ميداني (متوّفي٥١٨هـ) و کتـاب المسـتطرف فـي کل فن مستظرف الأبشيهي (متوّفي٨٥٠هـ) بيآن کـه نـامي از صـاحب آن آورده شود، آمده است (الميداني ،١/٢٠٠٣: ٤٥١؛ الأبشـيهي ، ١٤١٢ق /١: ٤٧) امـا گفتنـي است اين سخن در کتاب المستطرف در ذيـل امثـال جديـد و عـامي و در مجمـع الأمثال در ذيل أمثال جديد و نوخاسته (موِّلد) بيان شده است ؛ اما دانشمنداني همچون راغب اصفهاني ، زمخشري ، ابن منقـذ، آبـي و قرطبـي اين حکمت را به شکل هاي گوناگون به عمرو بن عاص نسبت داده اند: «قال عمرو بن عاص : سلطان عادل خير من مطر وابل و عدل قائم أجدي مـن عطـاء دائـم و سبع حطوم خير من والٍ غشوم ».