چکیده:
علی بن ابی طالب (ع) و زبیر بن عوام دو تن از صحابه بزرگ و تاثیرگذار پیامبر (ص) در تحولات
عصر نبوی بوده اند. فرزندان این دو صحابه بزرگ نیز به تبع پدرانشان مورد توجه مسلمین بودند و
در تحولات سیاسی اسلام تاثیرات مهمی گذاشتند. با بررسی مناسبات و روابط فی مابین این دو
صحابه و موضع گیری های آنها در مقاطع مختلف تاریخی نسبت به هم می توان به بخشی از زوایای
پنهان تاریخ اسلام در عصر نبوی دست یافت. علی (ع) و زبیربن عوام هر دو از سابقین و پیشگامان
در گرایش به اسلام بودند. علی (ع) اولین ایمان آورنده به حضرت رسول اکرم و زبیر نیز اولین
تصدیق کننده و ایمان آورنده از بنی اسد و خاندان زبیری به پیامبر اسلام بود. زبیر بن عوام از همان
اوایل پیوستن به اسلام، به خاندان رسول اکرم و علی (ع) تمایل و گرایش داشت. سبب این ارتباط
مادرش صفیه (دختر عبدالمطلب و عمه علی (ع) و پیامبر) بود. لذا از دوران کودکی با علاقه و محبت
به بنی هاشم بزرگ شد و همین امر عامل آشنایی و گرایش زود هنگامش به اسلام و پیامبر گردید.
زبیر نزدیکی خود را با بنی هاشم در دوره رسالت و عهد نبوی به سبب مقام و موقعیت معنوی که
از آن برخوردار بود، حفظ کرد و دوشادوش علی (ع) در تمام غزوات علیه دشمنان اسلام و پیامبر
شمشیر میزد تا جایی که از طرف پیامبر لقب حواری گرفت. این پژوهش برآن است با تکیه روش
توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به زوایای جایگاه علی (ع) و زبیر در عصر نبوی
پرداخته و مناسبات آنها را با پیامبر (ص) روشن نماید.
خلاصه ماشینی:
واقدی آورده است که در جنگ احد چهار نفر از اصحاب پیامبر در میان سپاه علامت و نشان داشتند یکی ابودجانه بود که دستاری سرخ بسته بود و خویشاوندان او می گفتند که هرگاه دستار سرخ ببندد بسیار خوب خواهد جنگید، دیگر علی (ع ) بود که با پارچه پشمی سفیدی نمایان شده بود و زبیر با دستار زرد و حمزه نیز با پر شترمرغ (واقدی، همان ).
راجع به نقش زبیر در این نبرد گفته شده پس از آنکه عمروبن عبدود بدست علی کشته شد و یاران او گریختند، زبیر آنان را تعقیب کرد و با یک ضربه شمشیر نوفل بن عبدالله مغیره را از پای در آورد و نیز ضربه ای به پشت اسب هیبره زد که زره او از پشت اسبش افتاد و زبیر آنرا برای خود برداشت (واقدی، همان : ٣٥٤؛ ابن سعد، ١٤١٠: ٥٣/٢؛ طباطبایی، ١٣٧٠: ٤٦٦/١٦).
همچنین در سال پنجم هجرت پیامبر صلاح دانستند که برای دعوت بنی مره به اسلام ، زبیر بن عوام را با صد نفر گسیل دارند؛ لذا با اینکه او را آماده کرده و پرچمش را نیز بست ولی بدلایل نامعلومی از فرستادن وی منصرف شد و سپس غالب بن عبدالله لیثی را مأمور به این کار کردند (مقریزی، ١٤٢٠: ٢٣٣/١).
صفیه مادر زبیر کما فی السابق که در احد نیز شرکت داشت در این جنگ هم حاضر بود و گفت : ای رسول خدا یاسر فرزند مرا می کشد پیامبر فرمود: چنین نیست بلکه زبیر او را خواهد کشت و چنین نیز شد (واقدی، همان : ٥٠١ و ابن هشام ، ١٤١٥: ٣٦٤/٣).