چکیده:
سورة مدنی یوسف که به احسن القصص معروف است سرشار از آموزه های تربیتی، اجتماعی، اخلاقی عبرت آمیز و پیامهای هدایتی برای انسان ها است. با این وجود، روایاتی در کتب حدیثی موجود است که حاکی از آن است که این سوره را نباید به زنان تعلیم داد و در عوض، باید سوره نور را به آنان یاد داد. اسناد این روایات بهرغم برخی طعنها، بر بیاعتباری مطلق دلالت ندارد و با تجمیع قرائن، قابل اعتمادند. مفاد این روایات به دلیل مخالفت با روایات اهمیت تعلیم قرآن، تاریخ صدر اسلام، قرآن و وجه اعجاز آن و هدف سورة یوسف و طبق احادیث عرضه، بر حرمت تعلیم، دلالت ندارد. کراهت تعلیم این روایات پس از بررسی محتوایی، مجددا اثبات میشود؛ چرا که مخصوص یک مقطع زمانی بوده و مطابق با شرایط اجتماعی و ذهنیات دوران عرب صدر اسلام در مورد زنان است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی نشان می دهد که این روایات در محیطی مردسالار صادر شده است که زنان ارزش و احترام کمتری داشته اند و تلویحا نشان می دهد برخی مسلمانان در آن زمان، هنوز مفاهیم عالی سورة یوسف را به صورت شایسته درک نکرده و آن را داستان عاشقانه می پنداشتند. در این روایات، شواهدی از جمله ناراحتی سکونی از دختردار شدن، شغل نخریسی و ویژگی ساختمانهای آن زمان که طبقات بدون حصار و حفاظ بودند، وجود دارد که مقطعی بودن حکم کراهت این روایات را نشان می دهند. اگر چنین روایاتی از معصوم (ع) صادر شده براساس نسخ تمهیدی بوده است.
Suarah Yousof entitled to the best stories is full of educative، social and ethical messages for human being. There are some traditions in tradition books، however mentioned the prohibition of teaching this surah to women indicating that surah al-Noor must be educated instead. Chain of transition of these traditions against some sarcasms were not unauthorized totally and documented considering all evidences but content of these traditions due to the disagreement with tradition of importance of education of Quran، Islamic history، miraculous dimensions of Quran، purposes of surah according to the traditions prescribing comparison were not indicating prohibition of teaching. After investigating of its content، reprehensibility of teaching these traditions was justified because these traditions belong to the specific period according to the social condition and Arab's minding about women. This research done with descriptive – analytic method shows that these traditions were said at the male-dominated environment that women have less social value indicating some Muslims didn’t understand the content of surah well considering it amorously. Some proof such as displeasure of Sakoni، a companion، due to his daughter، yarn- spinning، and buildings without walls shows the permanence of reprehension of these traditions. If these kinds of traditions were issued by our innocent imams، there will be a sort of propaedeutic abrogation.
خلاصه ماشینی:
لازم به ذکر است مقالهای با عنوان «پژوهشی دربارة احادیث نهی کننده از تلاوت سوره یوسف به زنان» به وسیله رحیمه شمشیری و سید کاظم طباطبایی در مجله علوم حدیث، سال هجدهم شماره چهارم تدوین شده که با پژوهش حاضر، شباهتهایی ظاهری دارد در حالی که نحوه ورود و خروج به بحث کاملا متفاوت است و نتایج پژوهش براساس شیوه اتخاذ شده عکس هماند، پژوهش مذکور منجر به بیاعتباری روایات میشود ولی در پژوهش حاضر اثبات میشود اسناد روایات قابل قبول بوده و حکم آن، کراهت مقطعی است.
با شواهدی که گذشت معلوم میشود مفاد این روایات بر تحریم یا کراهت شدید دائمی تعلیم دلالت ندارد؛ چون اگر آموزش سورة یوسف به زنان حرام بود، یا کراهت شدید دائمی داشت، در صدر اسلام رسول خدا (ص) اجازه تدوین مصحف شخصی و همچنین حفظ تمام قرآن را به زنان نمیداد.
خداوند در بسیاری از آیات، قرآن را برای عموم مسلمانان از مرد و زن، هدایتگر و تضمین کننده سعادت آنان دانسته، حالا اگر به روایات نهی تعلیم عمل شود تناقض و اختلاف پیش میآید که برخلاف صفات قرآن، سوره یوسف برای زنان هدایتگر نیست بلکه گمراه کننده ایشان است.
6- بررسی آیات مربوط به یوسف و زلیخا به نظر میرسد علت اصلی نهی که از محتوای روایات نهی فهمیده میشود، این است که برخی در زمان صدر اسلام مفاهیم عالی سوره یوسف را آن چنانکه باید درک کنند، درک نکردهاند و به همین دلیل، مفاد سوره یوسف، داستان عاشقانه درک شده است، حتی این نسبت نزد عجارده خوارج بوده و روسای خوارج انکار میکردند که سوره یوسف متعلق به قرآن باشد؛ زیرا قابل قبول نیست که داستان عشقی جزء قرآن باشد (نولدکه،2004م،322).