چکیده:
درباره خیال، تخییل و تخیل بسیار سخن گفته شده است، لغت شناسان، فیلسوفان و ناقدان عرب و غیر عرب قدیم و جدید، آن را به اشکال مختلف تعریف کرده و در جایگاه های گوناگون به کار برده اند. شاعران از آن الهام گرفته اند، چنانکه شاعر از الهه الهام بخش هنر که خود دختر حافظه است، الهام می گیرد و تخیل از تصاویری که در حافظه انباشته شده تغذیه می کند. در این زمینه معلم اول (ارسطو) و استادش (افلاطون) هر یک نظر خاص خود را دارند، اما دیدگاه مسلمانان درباره خیال چیست؟ به نظر می رسد، پژوهشی هرچند کوتاه در این زمینه بر روی ساختمان شعر و بررسی دیدگاه بلاغت دانان مسلمان در این زمینه راهگشا باشد. از این رو مقاله حاضر، ابتدا به بررسی تاثیرپذیری یا عدم تاثیرپذیری مسلمانان از آرای ارسطویی و اندیشه های یونانی پرداخته و در ادامه به شکل تخصصی تر به نقد و تحلیل دیدگاه حازم القرطاجنی، ناقد و بلاغت دان برجسته قرن هفتم، درباره خیال پردازی (تخییل) و خیال انگیزی (تخیل)، تفاو ت های آنها، جایگاه خیال در شعر و چگونگی تاثیر آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"حازم در بخشی از سخنان خویش دربـارة ارسـطو چنین گفته است : «ارسطو، هرچند بر حسب مکاتب یونانی ، به شعر توجه کرده ، و از اصول و قواعد آن سخن گفتـه است ، ولی اشعار یونانی تنها موضوع هایی است ، محدود به اوزان خاص و محور اصلی بیشتر آنها، خرافاتی است که در آن از تشبیه عدم به وجود استفاده می شود٧ و برای آن تصـاویر و صـورت - هایی را در نظر می گیرند، آنان مثال هایی از چیزهای موجود هم آورده اند مانند آنچـه در کلیلـه و دمنه وجود دارد و همچنین شیوه های خاصی در بیشتر اشعارشان ماننـد ذکـر دگرگـونی و تحـول احوال روزگار و حکومت ها و اوضاع مردم دارند، اما در تشـبیه محسـوس بـه محسـوس مهـارت چندانی ندارند٨ ؛ آنها در تشبیه بیشتر، حالات ، اعمال و افعال را در نظر می گیرند نه صاحب ایـن حالات را و اگر حکیم ارسطو، آن حکمت ها و امثال و استدلالات و انواع نـوآوری هـای لفظـی و معنوی و بازی عرب ها را با سخنان مخیل می دید، آن ها را هم به اصول و قوانین شعری خـود ٩ می افزود.
اگر بخواهیم دیدگاه حازم و دیگر بلاغت دانـان عـرب را دربـارة محاکـات بـا یکـدیگر مقایسه نمائیم ، اگرچه نسبت به دیگران ،حازم ، بحث کامـل تـری دربـارة آن دارد و در ایـن عرصه بیشتر تکیة او بر مدار خیال است ، اما همین موضوع ، خود بیانگر آن است که علاوه بر استفادة او از میراث قدیم عربـی دربـارة محاکـات ، ریشـة گفتارهـای وی از سرچشـمة عناصر یونانی –ارسطویی آب می خورد، چرا که به شکل بارز این ارسطو بود که در عرصـة محاکات بر مدار خیال تکیه داشت و در تاریخ نقد عربی تـا پـیش از حـازم ، محاکـات بـه معنای تشبیه شناخته می شد و بعد هم که فیلسوفانی چون فارابی و ابن سـینا و ابـن رشـد ظهور کردند و درباره محاکات در گفتار شعری سخن گفتند، اگرچه مقصود آنها محاکات به ٢٢ ."