چکیده:
نظریه علیت منفرد و قانون آرمسترانگ بسیار شنیده شده است. اما مهم آن است که آنها را به عنوان بخشی از سیستم متافیزیکی او فهم کنیم. او یک نظریه پرداز در مورد صادقساز است و تمام آرای متافیزیکی او میبایست در راستای وضع صادقسازها تفسیر شود. در این مقاله پس از طرح مساله مورد مناقشه بین تعمیمگرایان و منفردگرایان در موضوع علیت، ابتدا چهارچوب کلی متافیزیک آرمسترانگ و سپس نظریه علیت او را به اختصار بیان میکنم. مطابق فهم من، او یک منفردگرا است، اما به وجود قانون به عنوان بخشی سازنده از اوضاع امور جهان اعتقاد دارد. در پایان معلوم خواهم کرد که این طریق از فهم نظریه او در مورد قانون طبیعت بعضی از کج فهمی را بر ملا میکند. به طور خاص معلوم میشود که نقض معروف الکساندر برد در مورد دوری بودن بیان آرمسترانگ اساسا وارد نمیباشد.
خلاصه ماشینی:
آرمسترانگ مصر است که انتظام (در این مقاله معادل قانون واری است )، گرچه جزء مفهوم علیت نیست و یا حتی جزئی از علیت منفرد هم نمیباشد، در ضمن درک رابطه علی فهمیده میشود.
١ از طرفی منفرد گرایی ایجاب میکند که صادق ساز «A علت B است » در خود رابطه علی واقع شود و از سوی دیگر قانون طبیعت ، در صورت صادق ساز بودن ، صدور B از A را کنترل و هدایت کند.
اگر موارد رابطه علی به طور ضروری مصادیق قوانین نباشند، فرض و وضع کردن قوانین اصیل و واقعی چه توجیه متافیزیکی میتواند داشته باشد؟ میشود، اما توضیح دهنده آن نیست .
در یک جمله باید گفت : درست است که ما میدانیم که روابط علی قانون وار هستند، اما صرفا به طور پسینی فهم خواهد شد که قوانین کشف شده در فیزیک آنها را کنترل میکند.
منفردگرایی درست است ، زیرا رابطه علی در خود مورد رابطه علی و به طور درونی برقرار میشود؛ اما قانون بخشی از آن اوضاع امور مرکبی است که ما به عنوان علیت منفرد میشناسیم .
به هر حال ، این به معنی آن نیست که قانون ، رابطه علی را ایجاب کرده باشد یا گزاره «A علت B است » را صادق کرده باشد.
اما این بیان را چگونه باید فهم کنیم ؟ اول از همه باید توجه کرد که R یکی از اوضاع امور نیست ، بلکه یک گزاره است : «تمام Pها، Q هستند.