چکیده:
عین القضات همدانی و یوهانس اکهارتوس از عرفای بزرگ مسلمان و مسیحی هستند که به دلیل افکار و اندیشههای خود مورد سوءظن سنت دینی غالب زمانه قرار گرفته و بدعتگذار خوانده شدند. باور به قدمت زمانی عالم یکی از اتهامات مشترک آن دو است. نحوه طرح این اتهام و نیز روش هر یک در پاسخگویی بدین اتهام موضوع مقاله حاضر است و در نظر دارد ضمن توضیح چگونگی تقریر این اتهام علیه این دو، به بررسی تطبیقی پاسخهایی که عین القضات همدانی و اکهارتوس در برابر آن دادهاند بپردازد. عین القضات را به دلیل استعمال الفاظی مانند سرچشمه و منبع وجود، معتقد به قدمت عالم و عدم علم الهی به جزئیات دانستند. اکهارتوس را نیز معتقد به خلقت عالم از همان زمان که خدا وجود داشت، و همراه با به وجود آمدن پسر ازلی او خواندند. همچنین به دلیل باور به آفرینش نامتمایز و ازلی امور متعالی و پست او را بدعتگذار نامیدند. قاضی با طرح دووجهی عقل/ اطوار ورای عقل بدین اتهام پاسخ میدهد و سخن گفتن از حدوث یا قدم عالم را متعلق به ساحت عقل میداند، حال آنکه در طور ورای عقل دنیا و مافیها اساسا در کنار حق موجودیتی ندارند که بتوان از حدوث یا قدم آنها سخن گفت و ازل و ابد با یکدیگر برابرند. اکهارتوس نیز از طرح دووجهی روز نفس/ روز خداوند همین منظور را دنبال میکند و اکنون ازلی که خداوند در آن عالم را آفرید، همین لحظه میداند.
خلاصه ماشینی:
سه مورد از اتهامات مطرح شده علیه اکهارتوس در فهرست پاپ نیز به مساله خلقت عالم ، از همان زمان که خدا وجود داشت ، و همراه با به وجود آمدن پسر ازلی او مربوطست که وی در دفاعیه به تفصیل بدان پرداخته و پاسخ داده است .
٢ انسان باید همانند نابینایی که وجود رنگ ها را می پذیرد، بدون تشبیه و تمثیل ٣ و بی نیاز از مقدمات عقلی، به عالم غیب ایمان آورد، آنگاه آماده دریافت فیض نور خدا در باطن خویش می شود و این از نشانه های ظهور طور ورای عقل است .
همان : ٩٢ این طور، چشمی در باطن انسان می گشاید که با آن اموری چون علم ازلی خداوند را که از عهده ادراک عقل خارج است ، و نیز حقیقت طور ورای عقل را درمی یابد.
اما سخن اصلی قاضی، معرفی طور ورای عقل است که در آن تقسیمات کلامی ارزش خود را از دست می دهند و اساسا عالم در کنار خداوند وجودی ندارد که بتوان از حدوث یا قدم آن سخن گفت و زمان مقوله ای مادی و پیدایش آن متاخر از اغلب موجودات عالم است .
٦ عین القضات در اثبات علم الهی به جزئیات چنین استدلال می کند که خداوند مصدر وجود است و همه موجودات عالم وجود خود را از وی گرفته اند، لذا همه با ذات وی نسبتی دارند و حق نیز به هر یک از آنها وجهی دارد، پس همه موجودات نزد ذات حق حاضرند و او ضرورتا بر همه ذرات وجود آگاه است .
عین القضات نیز وجود خداوند را ازلی می داند و مراد وی از این واژه همان بی زمانی موردنظر اکهارتوس است .