چکیده:
میشل فوکو (1926-1984)، به تاسی از نیچه به نقد مبانی متافیزیک غربی می پردازد. او در این راستا با افشاء و واژگونی معیارها و اصول بدیهی انگاشته شده در ساختار قدرت، به تبیین اشکال مختلف غیریت اهتمام دارد. یکی از این اشکال غیریت را می توان جنون دانست که به زعم فوکو در آثار هنری عصر مدرن متجلی است. نقاشی های فرانسیس گیا به زعم فوکو می تواند راهبر ما در خروج از آن چیزی باشد که ساختار قدرت، مقدر ساخته است. در این پژوهش کوشش می شود، نسبت و رابطه تفکر فوکویی در خصوص جنون هنری با امر دیونوسوسی نیچه و تناظر این دو نگره با هم و در عین حال با جنون هنری به تصویر درآمده در آثار فرانسیس گیا نشان داده شود. در این مقاله سعی شود با ارائه شواهدی از هنر مدرن به ویژه آثار گیا، جنون هنری از منظر فوکو تبیین شود و در نهایت به مثابه امری رهایی بخش از چنبره ساختارهای مسلط قدرت قلمداد شود.
The French philosopher Michel Foucault (1926-1984) following Nietzsche، criticized the foundations of western metaphysical. He tried to explain different forms of ‘otherness’- alterity- referring to those who are marginalized and excluded from power positions، through disclosure and subversion of the canons and self-explanatory principles. Madness can be considered one of these forms of otherness as Foucault found it in modern era’s artistic works. Foucault considered Francis Goya’s paintings as leading us out of what the power structure decided. In this study، the relationship and interaction between Foucault’s ideas regarding artistic madness with Nietzsche’s Dionysian principle is analyzed; the interaction of these two views with each other and with the artistic madness depicted in Goya’s works is also studied. By giving evidence from Modern art particularly from Goya’s works، artistic madness form Foucault’s view is explained and considered as a form that make freedom possible out of the dominant power structures.
خلاصه ماشینی:
"تفاوت عمیق تر پرده - های جنون گیا با آثار نقاشان رنسانس ، بوش و بروگل ، مربوط به این حقیقت است که منشاء صور بوش و بروگل در «خود دنیاست »١ اما پرده های گیا چگونه اند؟ فوکو علی رغم تأکیدی که بر رابطة اپیستمة هر دوره با گفتمان های هنری موجود در آن دارد، بر آن است که نمونه هایی خاص را می توان یافت که نه تنها بر اپیستمة خود وفق ندارند، بلکه با هیچ اپیستمة شناخته شده تناظر ندارند.
اگرچه برخی آثار هنری چون کشتی دیوانگان بوش ، به طور کامل اپیستمة دورة خود را به نمایش در می آورند، اما آثاری چون نقاشی های گیا وجود دارد که از حدود اپیستمه در می - گذرند، به طوری که از عصر خویش فراتر رفته و به نظر می رسد در فراسوی زمان قرار گرفته اند.
آیا این همان بی خردی دورة کلاسیک نبود که به نجوا از شب و نیستی سخن می گفت و اکنون توانسته بود صدای خود را به گوش نیچه ، آرتو و کسانی که توان درکش را داشتند، برساند تا آنها آن را به خشم ، فریاد کنند؟ آیا این نخستین بار نبود که جنون ، قدرت بیان می یافت تا حق زیستن و استیلای بر فرهنگ غرب را مهیا کند و بر این اساس امکان 5 اعتراض و اعتراض به معنای عام را برای فریادهای خاموش فراهم آورد؟» به زعم فوکو این هنر آمیخته با جنون هنرمند است که آزادی انسان را از قید و بند نهادهای سرکوب امکان پذیر می کند."