خلاصه ماشینی:
"در داستان«رعد یکبار غرید»،آدمهای برای جهانی شدن،در درجه نخست،باید دیدی جهانی داشت و لازمهء داشتن دیدی جهانی،انسانی فکر کردن است داستانی،چند ویژگی دارند: حضور به هنگام و مناسب در داستان: مردها(مرد اول و مرد دوم)که شخصیتهای اصلیاند،بهگونهای منطقی پا به عرصه داستان میگذارند.
زبان و نثر داستان،هماهنگی بایستهای با موضوع و محیط داستان دارد،اما داستان نویس،در فرازهایی از گفتوگوها،با بیدقتی،دخالتهای خود را آشکار کرده است: [مرد دوم نفس راحتی کشید و پرسید:حالا کدوم طرفی بریم؟ مرد اول جواب داد:«میزنیم به کوه.
پارسال هم بهاش گفتیم،آخه مرد در میانه داستان،هر آن بیم آن میرود که ادامه خودگویی غیرممکن شود،اما نویسنده با شگرد بازگشت به گذشته و رویدادهای پیشین و بازگویی لحظه به لحظه آن برای خواننده، خود را از پایان نارس داستان میرهاند ناحسابی،کی دیده زمین بر دهو بیان یونجه بکارن.
در میانه داستان،هر آن بیم آن میرود که ادامه خودگویی غیرممکن شود،اما نویسنده با شگرد بازگشت به گذشته و رویدادهای پیشین و بازگویی لحظه به لحظه آن را برای خواننده،خود را از پایان نارس داستان میرهاند.
نویسنده برای دلشوره راوی که شخصیت محوری داستان نیز هست،بهانه کافی و تمهیدات لازم را تدارک دیده است.
دو جدال نخست،زمینه را برای حادثه تعیینکننده داستان مواظبت از خرمن مش عباد توسط راوی-آماده میکند.
نویسنده برای دلشوره راوی که شخصیت محوری داستان نیز هست،بهانه کافی و تمهیدات لازم را تدارک دیده است.
دو جدال نخست، زمینه را برای حادثه تعیینکننده داستان مواظبت از خرمن مش عباد توسط راوی-آماده میکند"