چکیده:
در تألیف کتاب های تاریخ ادیان، دیدگاههای مختلف عقیدتی و فلسفی، ارزشها وتصورات قبلی پژوهشگرتاریخ ادیان را در چینش و انتخاب وقایع و تنظیم آن تحت تأثیر قرار می دهد . فرضیات معرفتشناسی درباره حقیقت شناخت تحلیل او را از ادیان شکل و جهت میدهد؛ زیرا رابطه مورخ با پدیده تاریخی به استنباط معرفتشناسانه و هستیشناسانه فلسفی مورخ وابسته است، به طوریکه اختلاف بسیاری از آثار مکتوب در تاریخ ادیان به رویکرد درون دینی و بیرون دینی مورخ بستگی دارد. در این مقاله قصد داریم آراء فلسفی دو مورخ بزرگ ایلیاده و فریزر را در توصیف و نگارش ادیان معرفی و ارزیابی نماییم . این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی در پاسخگویی به این پرسشها صورت گرفته است : تفاوت فریزر و ایلیاده در روش شناسی چه بود ؟ با توجه به مقایسه آثار این دو دانشمند ادیان در توصیف وقایع دینی، اختلاف مبانی و رهیافت فلسفی آنها در چیست؟ این یافته های پژوهش حاکی از آن است که دو مورخ بزرگ دین شناس، ایلیاده و فریزر در نگرش فلسفی اختلاف نظر داشته، فریزر با نگاه پوزیتیویستی والیاده با تلفیقی از روش پدیدار شناسانه هوسرلی با نگرش ساخت گرایی و هرمنوتیکی به ضبط احوال و رفتار های دینی بشر در طول تاریخ پرداخته اند . این تفاوت در نگارش دو اثر تاریخی آنها یعنی شاخه زرین و تاریخ ادیان تاثیر اساسی گذاشته است.
خلاصه ماشینی:
او با روش پديدارشناسانه و با کمک اطلاعات ميداني و دانش اساطير، سعي کرد راز دين داري انسان را توضيح دهد؛ اينکه چرا انسان در پي آن است که جهانش معنادار باشد و در جهان بيمعنا بقايي ندارد؟ آيا اصل دين - داري انسان نياز فطري و دروني اوست ؟ آيا انسان ، با تمسک و تعلق خاطر به امري ماورايي و کامل ، ميتواند زندگي خود را معنا بخشد؟ همچنين الياده در کتاب رساله در تاريخ اديان ، با مطالعات وسيع و تحقيقات عميق خود، از نمادها و رموزي پرده برداشته است که مادة اوليۀ انديشۀ اساطيري است .
الياده ، در زمينۀ دين ، به خوبي نشان ميدهد که دين و پديدارهاي مرتبط با آن ، با ساير پديده هاي طبيعي هم سنخ نيست و براي فهم آن نميتوان از علومي چون روان شناسي ، جامعه - شناسي، اقتصاد، زبان شناسي ، هنر و هر علم ديگري استفاده کرد؛ چرا که اين روش يک عنصر منحصربه فرد، يعني «عنصر مقدس »، را ناديده ميگيرد.
«براي مثال ، پرستش «زئوس » با زمان و مکان خاصي در تاريخ پيوند دارد؛ چون پرستش زئوس باور و عملي است که به دين يونان باستان تعلق دارد؛ ولي اگر ما توجه کنيم که زئوس در داستان هاي خدايان يوناني زني دارد که در کوه المپ زندگي ميکرد و زئوس قدرتمندتر از خدايان ديگر بود، به راحتي ميتوان برخي از خصوصيات نوعي «خدايان آسمان » را، آن گونه که در زمان ها و مکان هاي گوناگوني از جهان پديدار شده ، در او مشاهده کرد» (الياده ، ١٣٩٥، ج ١، ص .