چکیده:
سکونتگاه های روستایی همچون دیگر نظام های زیستی با توجه به موقعیت فضایی و نحوه و محل استقرار خود، به صور مختلف در معرض پویایی و دگرگونی مداوم قرار دارند و متاثر از موقعیت و جایگاه مکانی- فضایی خود در گذر زمان همواره دستخوش تحولات شده اند، اما پرسش اینجاست که آیا این دگرگونی متناسب با مقتضیات جامعه روستایی بوده است؟ در این پژوهش تنها تغییر الگو و تحول عملکردی خانه های روستایی مورد بررسی قرار نمی گیرد، بلکه هدف، تحلیل نقش عوامل مکانی- فضایی بر گونه شناسی مسکن روستایی و نیز چگونگی و دامنه این تغییر و تحولات ساختاری در همسویی با مناسبات امروز است به گونه ای که نقش و اهمیت آن در روند زندگی و فعالیت روستایی دچار خدشه نشود. از آنجا که این تحقیق با رویکرد به آینده، به منظور پیدایش اندیشه ای تازه انجام می شود، در زمره تحقیقات توسعه محور و کاربردی قرار می گیرد. در این پژوهش با استفاده از روش های کتابخانه ای و میدانی، داده های آماری و اطلاعات لازم جمع آوری شده است . در روش میدانی نیز 10 روستای دهستان کیار غربی از توابع استان چهارمحال و بختیاری مورد مطالعه قرار گرفته است. پس از تکمیل پرسشنامه اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزارspss، داده پردازی شده اند. یافته ها نیز حاکی از آن است که از میان پارامترهای مکانی- فضایی، مولفه های اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی بیش از مولفه های طبیعی- اکولوژیکی بر گونه مسکن روستایی در منطقه مورد مطالعه تاثیر داشته اند. همچنین، تغییر تاثیرگذاری فرآیندهای فضایی بر موقعیت های مکانی متفاوت مورد تایید است. نتایج حاصل نشان می دهد با توجه به تحولات کارکردی عمیق در خانه های روستایی منطقه مورد مطالعه، انطباق با محیط طبیعی از بین رفته و مساکنی با طرح و نقشه های شهری بروز یافته است. بنابراین، باید با ارائه الگویی مکانی- فضایی که مطابق با محیط و فرهنگ مردم این منطقه است برای مقابله با ناهمگونی ها و ناهنجاری هایی که بافت و الگوی روستا را بر هم می زند اقدام کرد.
خلاصه ماشینی:
"A. Student Rural Planning, Payamenoor University Received: (15/June/2017) Accepted: (6/Nov/2017) چکیده سکونتگاههای روستایی همچون دیگر نظامهای زیستی با توجه به موقعیت فضایی و نحوه و محل استقرار خود، به صور مختلف در معرض پویایی و دگرگونی مداوم قرار دارند و متأثر از موقعیت و جایگاه مکانی- فضایی خود در گذر زمان همواره دستخوش تحولات شدهاند، اما پرسش اینجاست که آیا این دگرگونی متناسب با مقتضیات جامعه روستایی بوده است؟ در این پژوهش تنها تغییر الگو و تحول عملکردی خانههای روستایی مورد بررسی قرار نمیگیرد، بلکه هدف، تحلیل نقش عوامل مکانی- فضایی بر گونهشناسی مسکن روستایی و نیز چگونگی و دامنة این تغییر و تحولات ساختاری در همسویی با مناسبات امروز است به گونهای که نقش و اهمیت آن در روند زندگی و فعالیت روستایی دچار خدشه نشود.
به نظر میرسد تغییرات مذکور به سبب فقدان برخورداری از یک نظام برنامهریزی جامع، گاه به گونهای اتفاقی در تناسب با مقتضیات مکانی- فضایی بوده و گاه متأثر از الگوهای وارداتی فاقد هویت و فارغ از هرگونه سنخیت با مقتضیات مکانی- فضایی شکل گرفته است (غفاری، 1390: 155) الگوهای مسکن روستایی نیاز به تغییرات اساسی متناسب با شرایط روز دارد اما این تحول ممکن است چندان مناسب نباشد؛ در همین راستا بسیار ضروری است که با انجام مطالعات دقیق و علمی و شناخت کافی از تمامی مسائل و نیازهای فعلی زندگی روستایی و همچنین با شناخت کافی از الگوهای سنتی مسکن روستایی، بتوان به الگوهای جدید و متناسب دست یافت، به گونهای که هم مورد پذیرش روستاییان واقع شود و هم انجام وظایف نهادهای متولی امور روستاها نظیر بنیاد مسکن را تسهیل نماید (امینیان و دیگران، 1390: 13)."