چکیده:
نظریۀ اخلاقی خواجهنصیرالدین طوسی، یکی ازنظریات هنجاری بسیار مهم در اخلاق فلسفی اسلامی است. بهروزرسانی این نظریه و مشخص کردن نسبت آن با نظریات هنجاری در فلسفۀ اخلاق معاصر، اهمیت ویژهای دارد. هدف ما از این پژوهش، این است که با معرفی نظریات هنجاری اصلی در فلسفۀ اخلاق معاصر، نسبت نظریۀ اخلاقی خواجهنصیر را با هریک از آنها مشخص کنیم تا معیار سنجش ارزشهای اخلاقی در نظریۀ اخلاقی خواجهنصیر مشخص شود. چنین کاری ضمن بهروزرسانی نظریۀ اخلاقی وی، استفاده از این نظریه را در اخلاق کاربردی امکانپذیر میکند. یافتههای این پژوهش نمایانگر این است که نظریۀ اخلاقی خواجهنصیر با هرسه نظریۀ نتیجهگرایی، تکلیفگرایی و اخلاق فضیلتمحور نسبت دارد؛ اما عناصر اخلاق فضیلتمحور در نظریۀ وی غلبه دارد؛ پس میتوان گفت نظریۀ هنجاری خواجهنصیر قرائتی از اخلاق فضیلتمحور است. تلاش کردیم با روش تحلیلی، نظریۀ اخلاقی خواجهنصیر را ازحیث معیار سنجش ارزشهای اخلاقی بررسی و نسبت عمیق آن را با اخلاق فضیلتمحور مشخص کنیم.
The moral theory of Nasir al-Din al-Tusi is an important normative theory in the Islamic philosophical ethics. It is important to update this theory and specify its relationship with other normative theories in contemporary moral philosophy. Introducing the principal normative theories in contemporary moral philosophy, the present study specifies the relationship between the moral theory of Nasir al-Din al-Tusi and these contemporary ones, so that we can find the evaluation criterions for moral values in Nasir al-Din al-Tusi’s moral theory. In this way, his moral theory will be updated, which makes it possible to use this theory in applied ethics. Our findings show that Nasir al-Din’s moral theory has relationships with all three kinds of consequentialism, deontological ethics and virtue ethics. However, there are more elements of virtue ethics in his theory, so that we can say that the normative theory of Nasir al-Din al-Tusi is a version of virtue ethics. We have explained the evaluation criterions for moral values in the moral theory of Nasir al-Din al-Tusi.
خلاصه ماشینی:
ازنظر خودگرايان ، تنها وظيفۀ اخلاقي هر انسان پيگيـري کـردن منـافع شخصي خودش است ؛ درواقع برمبناي اين نظريه ، ما هيچ تعهد اخلاقي به سـاير انسـان ها نداريم (٩ :٢٠٠١ ,Mulgan)؛ پس برمبنـاي خـودگرايي، فقـط بايـد بـه نتـايجي از عملمـان در ارزش گذاري اخلاقي توجه کنيم که بـا رفـاه و سـعادت شخصـي مـا ارتبـاط دارنـد؛ امـا سودگراييان معتقدند بايد تأثير پيامدهاي عمل را بر همۀ انسان ها درنظر بگيـريم ؛ بنـابراين نتيجه گرايان معتقدند عمل درست اخلاقي، عملي است کـه بيشـترين پيامـدهاي مثبـت را براي بيشتر انسان ها به وجود آورد.
اين ويژگيها يا فضايل ، پايدارند و موجب ميشوند شـخص فضـيلتمند در شـرايط مختلف ، اعمال اخلاقي واحدي انجام دهد؛ براي نمونه ، وقتي از شخصيتي سخن مـيگـوييم که از فضيلت شجاعت بهره مند است ، در موقعيت هاي گوناگون شجاعانه عمل ميکند و اين نوع عملکرد در يکي از ويژگيهاي پايدار شخصيت او ريشـه دارد (٤١١٩-٤١١٨ :٢٠١٤ ,Miller )؛ درواقع فضايل اخلاقي ويژگيهاي متکثري هستند که در کـل منسـجمي بـه نـام شخصـيت وحدت مييابند؛ ازسويديگر، دراثر کنار هم قرار گرفتن اين فضـايل اسـت کـه شخصـيت اخلاقي ساخته ميشود؛ بنـابراين ارتبـاط ايـن دو مقولـه در اخـلاق فضـيلت محور عميـق و ناگسستني است .
مسئله مهمي ديگري که در نظام اخلاقي خواجه نصير وجود دارد و نسـبت نظريـۀ اخلاقـي وي را با اخلاق فضيلت محور معاصر مشخص ميکند، ايـن اسـت کـه سـعادتمندي در نظـام اخلاقي وي درگرو فضيلمتند شدن است .