چکیده:
ریشه ایرانی باستانِ واژه wāxš، wak- به معنای «سخنگفتن» و ریشه اوستایی آن vak-، دربردارنده معنای «گفتن» است و vāxš در یسنا، 17: 44 به معنای «سخن» در حالت فاعلی مفرد مؤنّث به کار رفته است؛ امّا در دوره میانه، این واژه در معنای «روح/نفس» بروز یافته و لغتنویسان این معنا از واژه را مطرح کردهاند. میتوان از این واژه به «نفس سخنگو» تعبیر کرد. در متونِ پهلوی زردشتی نیز واژه waxšūr (پیامبر) را برای زردشت به کار بردهاند. همچنین، در متنهای کهنِ فارسی، اگرچه این واژه دیده نمیشود، معنای در پیوند با هم این واژه، یعنی سخنگویی و نفس (نفس سخنگوی) پدیدار است. ناصر خسرو «سخن» را «طعامِ جان» خوانده و بارها از ترکیب نفس سخنگو (همان نفس کمالیافته در متون مانوی) یاد کرده است. او چنان وصفی از «سخن» به دست میدهد که گویا میتوان واژه «جان» را جانشین آن کرد و آن دو را یکی انگاشت. این موضوع میتواند از معنای واژه wāxš برخاسته باشد.
خلاصه ماشینی:
باید دقت داشت که پیوسته این واژه به معنای «سخن» و «گفتن» در دوره میانه به کار نمیرود؛ بلکه واژه wāxš در معنای «روح» نیز دیده میشود (Boyce, 1954: 103; Nyberg, 1974: 2/ 206; MacKenzie, 1971: 88)؛ البته، هم روحی که متعلق به دیوان و موجودات اهریمنی است و هم روحی که به آفریدههای اورمزدی تعلق دارد؛ چنانکه در متن پهلوی بندهش، واژه wāxš را در هر دو صورت میبینیم.
واژه wāxš در متنهای مانوی تورفان نیز دربردارنده معنا و مفهوم «روح» است (Boyce, 1975: 90; Durkin-Meisterernst, 2004: 336)؛ اما برخلاف متن پهلوی بندهش که واژه wāxš، هم برای موجودات اورمزدی و هم اهریمنی به کار میرود، صرفا به معنای روحی کمالیافته است که نشان بزرگی آن، کاشتن کلام ایزدی در او است: «این بزرگنشانه را شناس، ای روح!/ نشان بخشودگی گناهانت/ بود که کلام ایزدی در تو بکارد» (هالروید، 1388: 407)؛ بنابراین، اگر واژه wāxš را به «نفس سخنگو» معنا کنیم، دقیقتر به نظر میرسد؛ چنانکه بهروشنی این معنا را میتوان در متن «M 2/I» دید که پس از این، از آن سخن گفته خواهد شد؛ اما بایسته است پیشتر دربارهٔ نفس کمالیافته سخن بگوییم.
ضمنا واژه waxšūr (پیامبر/ دارنده روح) درباره زردشت، در متون فارسی میانه زردشتی به کار رفته است که پیوند نفس/ روح با سخن را آشکار میکند و این نکته را میرساند که دیگر نمیتوان wāxš را «سخن» معنا کرد و باید پیوند آن را با روح کمالیافته در نظر داشت.